در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی می‌رسد اجرای همه نمایشها و برنامه‌های هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد.
با توجه به حجم بالای کاری، رسیدگی به ایمیل‌ها ممکن است تا چند روز به طول بیانجامد، لطفا از ارسال مجدد درخواست خودداری نمایید.
تیوال رضا آزادی | درباره نمایش کسوف
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:17:37
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
با سلام

"کسوف" را اثری بسیار تاثیرگذار دیدم. کارگردانی این اثر درخور توجه را آقای "آقاخوانی" انجام برعهده داشتند که این روزها به دلیل حضور همزمان (کارگردانی و بازیگری) در دو اثر "کسوف" و "تریو بدون هارمونی" یک خسته نباشید صمیمانه به ایشان عرض می‌کنم. بازی درخشان آقای "آذرنگ" را در این اثر در نقش یک مهاجر "افغان" می‌ستایم و بازی احساساتی خانم "ادبی" را ارج می‌نهم. خانم ادبی با نقش‌های مشابهی که در سریال "شهرزاد"، نمایش "ناسور" و "کسوف" ایفا کرده‌اند، نشان داده‌اند که در لحضه‌های احساسی و درام بسیار توانمند ظاهر می‌شوند و از این حیث جای تقدیر دارد چرا که غلیان مداوم احساس غم بسیار دشوار است و تمرکز زیادی طلب می‌کند.
گریم آقای "آذرنگ" بسیار خوب کار شده است و از این نظر از مجریان گریم سرکار خانم شبنم روزبهانه، و آقای امیر عباس حاتمی قدردانی می‌کنم. حرکات نمایشی آقای "آذرنگ" در نحوه‌ی نشستن (همانند یک افغان)، و حتی حرکات دست (در خاراندن پا، و سائیدن دست‌ها به یکدیگر) از ریزه‌کاری‌های بسیار نابی است که مخاطب علی‌رغم شناخت ایشان به عنوان حمید آذرنگ، همراه یک افغان می‌شود، گرچه در اوج‌‌گیری‌های خشم می‌توانستند کمی بهتر هم باشند، به خصوص در حین بازجویی توسط افسر مرزبان، درست همانند خشمی که در پرتاب بشقاب غذا از خود نشان می‌دهد. لکن کماکان، هنرنمایی آقای "آذرنگ" را در این اثر بسیار تاثیرگذار می‌دانم.
یک مورد ضعف در این اثر بسیار به چشم می‌خورد و آن استفاده از صدای افسر بازجو به صورت ضبط شده است که گاهاً آزاردهنده و تصنعی ... دیدن ادامه ›› می‌شود و مخاطب را از حال و هوای داستان گهگاه بیرون می‌کشد. با توجه به حضور مستمر این شخصیت غایب، حضور یک بازیگر می‌توانست بر جذابیت اثر بیفزاید.
داستان این اثر بسیار خوب نوشته و پردازش شده است و از این حیث آن را اثری با هارمونی خوب و گیرا دیدم. تغییر فضاهای بازجویی به جا و در زمان مناسب اتفاق می‌افتد. اثرگذاری احساسی و صعود احساس غم از ابتدای داستان تا انتها به خوبی پیش می‌رود. پیش‌بینی حادثه‌ی رخ‌داده آسان نیست و در جایی که معما حل می‌شود، حجم غم شما را در یک لحظه فرا می‌گیرد و این تصرف با واژه‌ها و دیالوگ‌هایی ناب صورت می‌گیرد.
اما آنچه که در پایان شاید به آن فکر کنید، رنج‌ها و آلامی است که مردم افغانستان در طول سال‌ها جنگ با آن دست و پنجه نرم کرده‌اند. شاید از وقتی که همه‌ی ما به یاد می‌آوریم این خاک، درگیر جنگ و ویرانی بوده است و از عجایب روزگار است که بدون نفت مرکز وحشیانه‌ترین آماج تاریخ بشر در قرن معاصر واقع شده است و لکه شرم و ننگی بر پیشانی بشر خواهد درخشید. مردمی که ساده و بی‌آلایشند و فقط برای بقا تلاش می‌کنند. مهاجرین افغان را در کشورمان پناه دادیم اما از ته دل رازی نبودیم به این پناه دادن. کارگران بی‌جیره مواجبی بودند که با آن‌ها خوب تا نکردیم. بزه در میانشان بیشتر از خودی‌ها نبود اما همه را با یک چوب زدیم و افغان را معادل تریاک و هروئین دیدیم. لکن هیچ وقت تلاشی نکردیم برای بهبودشان، برای آموزششان ... . البته امروز به لطف تلاش هنرمندان و فرهنگ‌سازانمان وضعیت کمی بهتر شده، اما همچنان مشکلات زیادی وجود دارد.
از دوستان عزیز خواهش می‌کنم به تماشای این اثر زیبا بنشینند و نظراتشان را با ما شریک شوند.

با تشکر
رضا آزادی