در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال ایمان باقری | درباره فیلم رگ خواب
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 14:18:51
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
وضعیت زرد

خیلی کم پیش می آید که در تماشای دوباره یک فیلم احساس آدم به طور کل در مورد آن عوض بشود اما در مورد فیلم رگ خواب چنین حالتی برایم پیش آمده و بار اول در جشنواره این فیلم را دیدم اگرچه فیلمنامه اش ضعف داشت اما فرم بصری فیلم جذبم کرد اما چند روز پیش که دوباره فیلم را دیدم بیشتر زرق وبرق کارگردانی نعمت الله به علت فیلمنامه ای که ایرادات اساسی دارد در جلوی چشمانم رنگ باخت. نعمت الله کارگردان مورد علاقه ام است اما رگ خواب قطعا از لحاظ ساختاری کم مایه ترین فیلم اوست.
نعمت الله استاد خلق فضاهای است که در عین حال که رنگی از واقعیت پیرامون را در خود دارند اما ویژه و فانتزی نیز مینمایند که شاید اوج چنین فضاسازی را میتوان در سریال درخشان وضعیت سفید دید این نکته در کاراکترهای فیلمهای او هم وجود دارد کاراکترهایی که اگرچه آشنا مینمایند اما منحصربه جهان فیلم هم هستتند در واقع نعمت الله کاری می کند که مخاطب در عین حال که با واقعیتها مواجه است فراموش نکند که دارد فیلم می بیند و باید از ذات سینما یا این فانوس خیال لذت ببرد. قاعدتا در درک و لمس آثار او نمیتوان همواره روی منطق بیرونی دودوتا چارتایی حساب کرد اما نعمت الله معمولا موفق شده است که منطق دورنی و ویژه خود را در طول روایت به مخاطب القا کند تا موجب همذات پنداری تماشاگر با جهان خاصه خود شود. اما در فیلم جدیدش رگ خواب این استراتژی او ناکام میماند و در نهایت نه منطق بیرونی و نه منطق درونی قابل اتکایی در درک دنیای فیلم شکل نمیگیرد و جهان او این بار نه ویژه بلکه قلابی است. شاید چون این بار فیلمنامه ... دیدن ادامه ›› را شخص دیگری جز تیم نعمت الله و هادی مقدم دوست نوشته است.

در فیلم قرار است شخصیت تنها و عاشق پیشه مینا مسیری شیبدار را تا سر حد اضمحلال طی کند و در نهایت همچون ققنوسی از خاکستر بلند شود. در چنین روایتی همواره موقعیت ابتدایی که کاراکتر در آن قرار دارد باید در راستای مسیری که قرار است طی شود، باشد. اما نمای ابتدایی فیلم و معرفی کاراکتر مینا (زنی چهل ساله با ظاهری آراسته در حالی که از دادگاه بیرون آمده و طلاقش را از شوهری که به قول خودش به اندازه دیوار هم احساس نداشت گرفته) موقعیت قانع کننده ای برای افتادن مینا در مسیری رقت بار نیست. آن تلاش موفق برای خلاص شدن از زندگی با مرد معتاد که شوهرش بوده با این آویزان بودن از سر خامی به مردی(کامران) که خلاص شدن از دستش حتی نیازی به طلاق هم نیست نمیتواند در آن واحد در یک کاراکتر نمود داشته باشد. خوب شاید پاسخ این باشد که مینا عشقی مجنون وار به کامران دارد اما این ویژگی هم در طول روایت چندان قابل استناد نیست چرا که این عشق نه سر خودآگاهی و اراده درونی بلکه از سر خامی (مثلا ذوق زدگی از نیمرو درست کردن مرد یا فرانسه حرف زدن مرد) یا سر از بی پناهی( نداشتن شغل و خانه و پناه بردن به خانه زوار در رفته کامران) یا از سر محتاج بودن به شادی و تفریح روزمره ( مثل آنجایی که با کامران به اسکی میرود و در نریشن از شادی این تجربه میگوید) شکل گرفته است. بنابراین وقتی فیلمنامه نویس علیت رابطه را تا این حد روی عوامل بیرونی و خارج از اراده درونی شخصیت پایه گذای می کند پافشاری افراطی مینا به رابطه با مرد پس از خراب شدن این رابطه که به رنچ و اندوه فراون و نوعی خودآزاری میرسد معنای چندانی ندارند چرا که چنین احوالاتی حتما از یک خودآگاهی درونی شکل میگیرد همچون کاراکتر دختر عاشق فیلم "داستان آدل ه". حتی عوامل بیرونی هم مثل خامی، بی پناهی و عدم اعتماد به نفس در روایت فیلم به خوبی بسط پیدا نمیکنند و تحمیلی به نظر می رسند چرا پیش زمینه زندگی مینا و ارتباط با پدرش تا این حد گنگ است وقتی که قرار است این رابطه در کل فضای فیلم به واسطه گفتگوی درونی مینا با پدرش و پایان متحول کننده این کاراکتر، تاثیر گذار باشد. وقتی این رابطه در فیلم جا نمی افتاد تمام نریشنهای مینا خطاب به پدرش اضافی است و و تحول پایانی او تحت تاثیر مرگ پدر باسمه ای است. مشکلات خانه و شغل مینا هم قابل باور نیست. چرا او شغل آرایشگری نزد دوستش را نمی پذیرد که با روحیات او بیشتر سازگاری دارد. چرا پس از فقط یک بار تلاش برای اجاره خانه دوباره تلاش نمیکند؟ میتوان این سوالت ابهام بر انگیز را همچنان در مورد مینا و حتی کامران و فاز عوض کردن یک مرتبه ای اش ادامه داد.

شاید من زیادی دارم با منطق عقلانی فیلم را قضاوت میکنم اما فیلمنامه نویس وقتی نخ کاراکترهایش را خارج از اراده خود آنها و دنیای پیرامون خود فیلم گرفته و در مسیری که نقشه اش را کشیده پیش میبرد پس فضای درونی فیلم ریشه نمیگیردو منطق درونی خودش را پایه گذاری نمیکند. و ما چاره ای نداریم که فقط با منطق بیرونی خودمان فیلم را بسنجیم و به همین دلیل این بار نعمت الله با همه مهارتش در بازیگیری حسی از بازیگرانش و رنگ آمیزی و استیلیزگی نماهایش در ملموس ساختن دنیای ویژه خود ناکام می ماند و فیلمی که قرار بود رگ خواب (خیال) مخاطبش باشد فیلمی شده است بی رگ و ریشه.

من از فیلم خوشم اومد . این متن، متن شما دقیق و درست بود . پاراگراف آخر خصوصا به جز یکی دو جمله آخر...همون چیزی که باعث میشه هیچ وقت مثل بی پولی یا بوتیک موندگار نشه.
اما فکر کنم میشد رها شد از این منطق و لذت برد، منطورم اینه که فیلم این قابلیت رو داره که برای یه مدت کوتاه ما رو مجذوب این چینش و خط کارکترهاش بکنه. این خوبه به نظرم..
مسیرش با افت بوده اما این فیلم نشون داد بعنوان یه کارگردانی که منتظر باشیم فیلم جدیدش بیاد بیرون ، خودش رو مطرح کرده
۱۵ تیر ۱۳۹۶
مسلما کارگردانیش سر بود از فیلمنامه، بدون شک
من حرفم اینه این ضعف فیلم رو نابود نکرده بود. میشد لذت برد و بهش فکر کرد. بلافاصله بعد از بیرون اومدن از سینما یادت نمیرفت
۱۵ تیر ۱۳۹۶
البته من نعمت الله را با خود نعمت الله می سنجم واگر نه مشخص است که کم مایه ترین فیلم او هم از خیلی از فیلمهایی مثل زیر سقف دودی بهتر است و حتما با خلاقیت نعمت الله در کارگردانی چند سکانس جزئی زیبا مثل سکانس پشت چراغ قرمز شکل گرفته اما در کلیت و مسیر روایت حفره های بزرگی وجود دارد که این شخصیتها و فضای پیرامونیشان را زنده نمی سازد.
۱۵ تیر ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دوستانی گه میگویند قصه کلیشه ای است باید توجه کنند که نعمت الله خواسته به نوعی اقتباسی داشته باشد از سرگذشت آدل ه فیلم مشهور فرانسوا تروفو بنابراین قرار نبوده قصه ای تازه در کار باشد. اگرچه ضعفهای در فیلمنامه وجود دار د اما اجرای درجه یک نعمت االله فیلم را برای من لذت بخش کرده است پرداخت خلاقانه و ماهرانه نعمت الله در رنگ آمیزی و نورپردازی سکانسها منجر به فضاسازی های دلنشین و تاثیرگذار در فیلم شده است سرآمد این اجرا را میتوان در سکانس ایستادن در پشت چراغ قرمز دید جایی که مینا برای اولین بار عشقش به کاوه را ابراز میکند و نعمت الله از نورهای چراغ راهنما در شکلگیری این صحنه احساسی که برای شخصیت فیلم رویا گونه می نماید استفاده درخشانی میکند ضمن که هر چه مینا به اضمحلال بیشتر می رسد به درست رنگها از براقی به سمت تیرگی و سردی می گرایند. و میتوان به استفاده ظریف کارگردان از عناصر صحنه هم اشاره کرد ( مثل صحنه سرخوشانه ای که یقه لباس کاوه در گردنش گیر میکند و کمک مینا برای درآوردن آن تمهبدی است برای نشان دادنه گرمای عشق مینا) نقطه قوت دیگر فیلم موسیقی و ترانه های فیلم است که ب مکمل مهمی در فضاسازی فیلم و نشان دادن درونیات شخصیت اصلی است. و در راس همه اینها مگر میتوان به بازی درخشان لیلا حاتمی اشاره ای نکرد. بعضی فیلمسازها گویی لذت ناشی از شیفتگی خود به ذات سینما را به خوبی در آثارشان جاری میکنند تا مخاطب هم از آن بهره مند شود نعمت الله جزء این نوع فیلمسازهاست.
ممنون از نقد زیبای شما :-)
۰۹ تیر ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید