نمایشی زیبا و موسیقیایی ایرانی!
کاش بیشتر از ادبیات پربار ما در اجرای نمایشهای دیگر هم استفاده شود،
و به امید روزی که اپراهایی بر پایه آنها در تماشاخانه های ایران و جهان برخشد!
دو نقد بر این نمایش میتوان نوشت: یکی نقد فنی که نبود دکور و لباسهای بازیگران بود که شاید هر دو به امکانات سالن و ظوابط تئاتری ما تا حدودی مربوط باشد. در نقد محتوایی کاش کارگردان عاشق هنگام ورود و خروج آهسته تر حرکت میکرد و چون نمایش عاشقانه و عرفانی بود شاید کمتر شوخی میکرد و در کل کننراست عشق خود که عشقی زمینی بود و با اسارت هما برابر بود را در برابر عشق اهورایی و جاودانه مجنون لیلی بیشتر نمایش داده میشد که عشق در آزادی معنا میابد و نه اسارت.
در پایان از عشق هر چه که گویی کم است. عشق موتور هستی است. خدا اصلا عاشق خود شد و هستی را آفرید تا خود را به نظاره بنشیند و احسن الخالقین شود. چنین است که در قران پارسی حافظ شیرازی میخوانیم:
در ازل پرتو حسنت
... دیدن ادامه ››
ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
ریشه بابلی همین داستان هم میگوید لیلی نزد خدای عشق یا ایشتار پرورش یافت. و این عشق چنان گسترده بود که نمونه هایش در همه ادبیات جهان و ایران و عرب بود و یکی از نمونه های بارزش شد کار چکامه سرای بزرگ ایرانی حکیم نظامی گنجوی (تفرشی) که زاده طاد تفرش است.
بدان امید که با بازآفرینی عشق و شیفتگی و دلدادگی، خشونت موجود در این سرزمین را که گاهی علل اقتصادی و گاهی علل فرهنگی دارد را تلطیف کنیم.