در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال وحید عمرانی | درباره نمایش برای کلاه آهنی‌ها
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 22:24:03
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
«غوطه در برزخ»
(به چاپ رسیده در روزنامۀ آفتاب، پنجشنبه 95/12/19 شمارۀ 4851)

پژمان عبدی در نوشتن یک متن ضد جنگ توانسته نمایشنامۀ یکدست و نسبتاً ... دیدن ادامه ›› موفقی را طرح ریزی و اجرا کند. متنی بدون پرگویی، حاشیه روی، انفعال و ضعف بارز دراماتیک. آن جنس از کمدی که در فحوای این نمایش به کار گرفته شده از جنس آن طنز محضی نیست که صرفاً فقط برای خنداندن مخاطب ساخته می شود بلکه در مواردی تلخکامی و اندوه را نیز بر می انگیزد. اگر دقیق تر بگوییم تعلیقی است بین این دو، نه می توانی با خیال راحت و بی دغدغه بخندی و نه اینکه در حالتی غالب از غم و وحشت فرو بروی. با این خصوصیات می توان جنس کمدی این نمایش را از این منظر، گروتسک دانست. تمامی متن در خدمت هدف اصلی تم و موضوع است اما در پایان اندک نقیصه ای از لحاظ مفهومی رخ می دهد.
سربازان به دلیل اینکه تعداد کشتگان به دویست نفر نمی رسد و از طرفی صلح می شود مجبورند برای رهایی از برزخ منتظر بمانند. فرشته آنها را ترک می کند زیرا حتماً باید سرنشینان سفینه اش برای بردن آنان از این تنگنا به تعداد مشخص ذکر شده برسد. از طرفی خداحافظی سوزناک آنان با فرشته را می بینیم، از طرفی دیگر وضعیت بغرنج انتظار و تعلیق آزاردهندۀ شان در برزخ را داریم و از سوی دیگر در پایان وقتی نور صحنه می رود صدای رادیو را روی موج های مختلف دنیا می شنویم که هر خبری را اعلام می کند مگر خبر آغاز جنگ و گوش ما چه بسا منتظر این است که خبر جنگی دیگر را بشنود تا این ارواح سرگردان از برزخ رها شوند و دنبالۀ سرنوشتان را بگیرند. بنابراین متن شاید ناخواسته اندکی از هدف ضد جنگ بودن خود فاصله می گیرد. البته مخاطب در نهایت آرزو می کند که ای کاش هیچگاه جنگی در نگیرد اما چون نویسنده، پایان یافتن برزخ درگذشتگان جنگ را منوط به جنگی دیگر و کشته شدن دوبارۀ افراد دیگری قرار داده، این ضد جنگ بودن آنطور که باید در ناخودآگاه حسی تماشاگر به وجود نمی آید.
طراحی صحنه ای که انجام شده مینیمالیستی و در خدمت اثر است. نورهایی که از پشت حصارهای فلزی به داخل نفوذ می کنند و تداعی گر سوراخ های ایجاد شده توسط گلوله ها هستند نکتۀ مثبتی در این بخش است. ضعفی که در طراحی صحنه به چشم می آید بیشتر به نحوۀ استفاده از دکور و آکساسوارها بر می گردد. سیزده جعبۀ مهمات از کوچک تا بزرگ بر کف صحنه دیده می شود. از آنجا که هم از طراحی مینیمالیستی بهره برده شده و هم اینکه در تئاتر معمولاً جای آن دارد که آنچه بر صحنه است مورد استفاده قرار گیرد، از جعبه های مهمات استفاده هایی که باید در حد کافی صورت نمی گیرد. جعبه ها اغلب تنها نقش دکور را ایفا می کنند. در صورتی که می شد آنها را در برخی از میزانسن ها دخیل کرد و تبدیل به ابزاری در دست بازیگران برای فضاسازی های بیشتر شوند، یا حداقل بهرۀ بیشتری از دکور بودن محض داشته باشند.
در مبحث بازیگری در این نمایش، نوع بازی بازیگر زن از بار فانتزی و انتزاعی بیشتری برخوردار است که این تخیلی بودن در نقش سربازها هم وجود دارد چون به هر حال ارواح هستند؛ اما در مورد فرشته چون دورتر از ذهن است طبیعتاً این فانتزی پر رنگ تر است و در کارگردانی نیز به درستی چنین جنسی از بازی برای نقش فرشته برگزیده شده است. مهتاب شیروانی توانسته جنس فانتزی بازی را به خوبی درآورده و منتقل کند و کاراکتری را خلق کند که همزمان هم شیرین و جذاب است، هم مأمور و بی گذشت. بازیگران مرد نیز توانسته اند سه شخصیت متفاوت در متن را با بهره گیری از برخی ریزه کاری ها از فرم ژست ها گرفته تا نحوۀ گفتار و تفاوت در ریتم بازی ها پرورش داده و به نمایش بگذارند.
و اما اینکه نویسنده و کارگردان بتواند یکی از تلخ ترین و ناگوارترین پدیده های بشری را در قالب کمدی بریزد و کاری کند که هم بخندی و هم افسوس بخوری کار مشکلی است. سرتاسر این نمایش پر از حس های متقابل و متضاد است و حفظ تعادل میان آنها تا پایان و جهت دهی مناسبشان به مهارت نیاز دارد که پژمان عبدی اگر نکته ای که در مورد پایان بندی نمایش گفته شد را نادیده بگیریم، به خوبی توانسته از عهدۀ آن برآید و اثر خود را به سرمنزل مقصود برساند. در شرایط حساس جغرافیایی کشور ما از نظر قرارگیری در دو موقعیت استراتژیک؛ اول در جهان که خاور میانه است و دوم ایران که به دلیل وجود دو دریا در شمال و جنوب و محل اتصال راه اروپا به آسیا از موقعیتی ویژه برخوردار است به طوری که همواره سایۀ جنگ را بر سر خود احساس کرده، نوشتن و اجرای متون دراماتیک جدید و به روز شده در این راستا بسیار به جا و لازم است. یکی از رسالت های تئاتر نیز همین است؛ یعنی پرداختن به نیاز روز جامعه، آسیب شناسی و نگرش از منظر نقد و بررسی به پدیده هایی که مردم معاصر با آن سر و کار دارند و دچارش هستند، که در این خصوص نیز نویسنده و کارگردان این نمایش، سیاست درست و لازم را به منظور اجرایی کردن چنین اثری به کار برده است.

منتقد: وحید عمرانی
سلام جناب عمرانى عزیز. ممنون از نگاه دقیق و نقد ظریفتون.
۲۹ بهمن ۱۳۹۵
خواهش می کنم خانم شیروانی. انرژی تان مضاعف و همچنان ثابت قدم بر صحنۀ تئاتر ماندگار باشید.
۳۰ بهمن ۱۳۹۵
"کلاه آهنی‌ها به صحنه باز می‌گردند"
سلام:
بی‌شک شما دوست فرهیخته آگاهید که در روزگار مدرن امروز، هیچ محصول و اندیشه‌ای بدون پشتوانه‌ی مردمی، نمی‌تواند به بقای خود ادامه دهد. تئاتر نیز از این قاعده مستثنا نیست؛ برای مخاطبش آفریده می‌شود و تئاتر بی‌مخاطب هرگز وجود نداشته است. به عبارت دیگر، تماشاگر تئاتر فقط مصرف کننده نیست؛ بى تردید یکى از ارکان اصلى آن است.
گروه نمایش "برای کلاه آهنی‌ها" به خود می‌بالد که موفق شده در اجراهای پیشین نمایش خود، بهترین، مهربان‌ترین و دلسوز‌ترین ... دیدن ادامه ›› تماشاگران را پذیرا باشد. باور این مهم را، شما و دیگر عزیزان دوستدار تئاتر با یادداشت‌های پرمهر و حمایت‌های بی‌دریغ‌تان به ما ارزانی داشته‌اید.
حال، ما سرخوش و دل‌گرم به حضور شما و دوستان‌تان، دوباره از روز ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۷ (برای آخرین بار) و فقط به مدت ۱۵ شب به صحنه بازخواهیم گشت، تا دیگربار لذت وصف‌ناپذیر هم‌نفسی با تماشاگران‌مان را تکرار کنیم.
به امید آن‌که بار دیگر ما را لایق حمایت مهربانانه‌ی خود بدانید.
کوچک شما
پژمان عبدی
۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید