در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال وحید عمرانی | درباره نمایش هایلایت
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 08:17:42
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
«واگویه های زنانه»

با یک روز کاری در آرایشگاهی زنانه مواجهیم که در مواجهۀ شش مشتری و سه صاحب کار در این مکان صحبت از مسائل زندگی خصوصی شان ... دیدن ادامه ›› به میان می آید، سر صحبت باز می شود و هر کس از مشکلات و سختی های زندگی خود که اغلب مربوط به روابط زناشویی، معضلات اجتماعی، اقتصادی، نقد جنس مخالف، مهاجرت و ... می شود پرداخته و بدینگونه سفرۀ دلشان را برای یکدیگر باز می کنند. «هایلایت» با توجه به داشتن نه بازیگر زن و یک بازیگر مرد، همچنین انتخاب فضا و موقعیتی تحت عنوان آرایشگاه، گرچه به ظاهر نمایشی است زنانه اما در واقع بیشتر خطاب به مردان است تا زنان و قصد دارد تا صدای اعتراض همسران، دختران و مادران را انعکاسی فزون تر بخشد.
در ورود و اضافه شدن شخصیت ها تنظیم مناسبی صورت گرفته، هر گاه که صحنه ای می رود تا از نفس بیافتد با ورود دادن به شخصیتی جدید تماشاگر درگیر شناخت شخص تازه وارد می شود و به این گونه هم ریتم نمایش از ضربان نمی افتد و هم فضاهای گفتگوی جدید و انتقال معانی تازه ای ایجاد می گردد. اما در برخی صحنه ها از لحاظ میزانسنیک قدری ایستایی بیش از حد لازم وجود دارد و با یک طراحی میزانسن دقیق تر این امکان بود تا همۀ اشخاص بازی با حرکت بیشتر در راستای فضا و مفاهیم داستان، تنوع های بصری افزون تری را برای مخاطب ترسیم کنند. مورد دیگر اینکه در پایان نمایش وقتی که بازیگر مرد به صحنه وارد می شود بدون مقدمه و گذر زمان مورد نیاز و بدون منطق روایی لازم ناگهان چنان خودمانی می شود که شروع می کند از مسائل خصوصی زندگی اش برای خانم ها گفتن و به آسانی در مقابل سؤال های مکرر آنها تسلیم شدن. لازم است تا در این بخش از نمایش، هم در متن و هم کارگردانی قدری مقدمه چینی بیشتر و بسیط تری به عمل آید، یا حداقل اشاره شود که این مرد تعمیرکار همیشه برای خرابی هایی که پیش می آید به این محیط می آید و تا حدودی خانم هایی که در آرایشگاه کار می کنند با او آشنا هستند، این گونه قدری این صحبت های بی پرده و خصوصی از روال منطقی بهتر و مستدل تری برخوردار می شد، اما در آنچه اتفاق می افتد می بینیم که این مرد برای اولین بار است که دارد پا به این آرایشگاه می گذارد و هیچکدام از افرادی که در آنجا هستند را تا به حال ندیده و با آنها هیچ آشنایی قبلی ندارد.
رویۀ اجرایی که توسط کارگردان برای ارائۀ متن برگزیده شده و شیوۀ برخورد او با متن، تحت تأثیر آموزه های برشت و سبک ابداعی اش یعنی شیوۀ روایی اپیک و بهره گیری از تکنیک فاصله گذاری است. در جای جای نمایش با دادن نور موضعی بر یکی از بازیگرها و آکسان گذاری بر او بازیگر، دیوار چهارم را می شکند و دیالوگ خود را رو به تماشاگران و چشم در چشم آنها می گوید و از وضع حاضر، گذشته و اتفاقات زندگی اش برای آنان روایت می کند. در یکی از صحنه ها نیز مرضیه صدرایی بازی خود را قطع کرده و خطاب به تماشاگران می گوید: «من مرضیه صدرایی هستم. از این که باید این دیالوگ ها را بگویم بسیار اذیت می شوم و ناراحتم اما به خاطر اینکه باید نقشم را ایفا کنم مجبورم که این حرف ها را بر زبان برانم.» سپس دوباره در نقش خود فرو رفته و به ادامۀ ایفای نقشش می پردازد. دلیل چنین اقدامی در متن و کارگردانی طبق آموزه های برشت این است که تماشاگر از توهم واقعیت در صحنه فاصله بگیرد و به جای درگیر شدن از نظر عاطفی با داستان، بتواند تا تفکرش را بهتر به کار انداخته و به قول برشت به مغز او شلیک شود و نه به قلبش.
طراحی صحنه، لباس، بروشور و حتی نام نمایش همگی در راستای فضا و موقعیت مکانی اتفاقات این اجرا طراحی شده اند و نشانه های مربوط به مکان مزبور به درستی در تمامی طراحی ها دیده می شود و همسویی مناسبی با قالب اثر دارد، بنابراین در طراحی های مورد اشاره، آکسان و تأکید گذاری بیشتر بر محور و مبنای مکان و موقعیت نمایشی صورت گرفته است تا چیز دیگری.
اگر بخواهیم از منظر نقد مفهومی نگاهی به هایلایت داشته باشیم، مهم ترین چیزی که لازم است به آن پرداخته شود، بررسی و تبیین تقابل مابین دو جنس است. سوء تعبیرهایی که از احیای حقوق خانم ها در دهه های اخیر فراگیر بوده و مضاف بر آن راه افتادن جنبش هایی تحت عنوان فمینیسم در کشور ما که جریانی وارداتی است و بر این موارد دامن زده، موجبِ به وجود آمدن فضایی گردیده که این موضوع با حساسیت هایی ویژه همراه باشد و لازمۀ ورود به فضای آن در هر کدام از عرصه های هنری به خصوص هنرهای نمایشی، احتیاط کافی و برخورداری از آگاهی بسیار ویژه به همراه برداشتن قدم هایی استوار و دانسته است تا اینکه نتیجه هایی برعکس آنچه مورد نظر است حاصل نشود. فمینیسم گستره ای از جنبش های سیاسی، ایدوئولوژی و اجتماعی است که هدفی مشترک را دنبال می کنند و عبارت است از تعریف، برقراری و دستیابی به سطحی از حقوق زنان که در زمینه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و شخصی با مردان برابر باشند. این جنبش از اواخر قرن هجدهم میلادی پدید آمد و بخشی از حقوق مورد نظر زنان عبارت بودند از: تمامیت بدنی و خودمختاری، حق رأی، حق کار، حق دستمزد برابر به‌ خاطر کار برابر، حق مالکیت، حق تحصیل، حق شرکت در ارتش، حق مشارکت در قراردادهای قانونی و در نهایت؛ حق سرپرستی فرزندان، حق ازدواج آزادانه و آزادی های مذهبی. مری ولستون کرافت، املین پنکهرست، سیمون دوبووار و ویرجینیا ولف از بزرگان و پیشتازان این جنبش به شمار می روند. اما آنچه که در جامعۀ ما موجب شد که این جنبش تا کنون به جایگاهی درخور و دلخواه نرسد یکی فراهم نکردن زیرساخت های فرهنگی لازم قبل از اشاعۀ آن بود و دیگری افراط های نامعقول که متأسفانه تا حدودی در فرهنگ ما جا افتاده است، دلیل دیگر مربوط می شود به عدم درک درست و کافی از خود مفهوم فمینیسم، شناخت کامل این جنبش و آرمان های آن توسط بسیاری از کسانی که به اشاعۀ آن در فرهنگ و فضای ایرانی پرداختند.
در این نمایش زنانی به عنوان شخصیت ها پرداخته شده اند که متفاوتند و از طبقات اجتماعی مختلفی هستند از قبیل زنی خانه دار و تحت سیطرۀ کامل شوهر، دختری با خانواده ای ویران و سابقۀ خودکشی با مادری معتاد، زنی سطحی و درگیر مباحثی جدید از قبیل انرژی، مدیتیشن و چاکرا و ...، زنی با سواد و اهل مطالعه که به سه زبان نیز تسلط دارد، زنی مطلّقه و شکست خورده در زندگی مشترک، دختری که بچه طلاق است و در سودای مهاجرت، زنی از طبقۀ مذهبی، دختری از طبقۀ متوسط که تازه نامزد کرده است و زنی کهنسال که در سال اول ازدواج شوهرش را بر اثر سانحه ای از دست داده و تا کنون با خاطرات عشق او به تنهایی زندگی کرده است. این تنوع و تفاوت شخصیت ها فی نفسه خوب است اما در واکنش های آنان اغلب تفاوت خاصی به نظر نمی رسد مثلاً جز زن کهنسال، اغلبِ شخصیت های دیگر مدام برای جنس مخالف جمع بسته و حکم کلی صادر می کنند که همۀ مردها فلانند و بهمان، در حالی که حداقل دربارۀ زن تحصیل کرده و کتابخوان که هرازگاهی هم فرانسوی صحبت می کند می توانست این جریان وجود نداشته باشد، چون اساساً جمع بستن در هر موردی جاهلانه و ناآگاهانه است و مشخصاً در این مورد مطمئناً تمامی مردان خیانتکار، بی خیال، اهل کتک و دعوا، بی مسئولیت و ... نیستند. بنابراین لازم بود تا در این زمینه در نمایشنامه قدری متعادل سازی به عمل می آمد و بینشی گسترده تر هم در کنار سایر تفکرات دم دستی و کم ژرفا به کلیّت فضای نمایش تزریق می شد. لیکن با آنچه که در این کار می بینیم و می شنویم با توجه به اتفاقی که برای زن کهنسال افتاده و رضایت خاطر او نسبت به احوالات مشوّش سایرین، این ضرب المثل انگلیسی در اذهان تداعی می شود که «یک سرخ پوست خوب، یک سرخ پوست مرده است.» منتها در اینجا باید واژۀ «سرخ پوست» را برداریم و به جایش از کلمۀ «مرد» استفاده کنیم و بگوییم: «یک مرد خوب، یک مرد مرده است!»
نکتۀ دیگر اینکه اگر چه ممکن است فضای بسیاری از آرایشگاه های زنانه مملوّ از جنس دیالوگ هایی باشد که در این نمایش می شنویم، اما در فضای دراماتیک بد نیست که قدری این حجم از اشارات، تلمیحات و شوخی های کلامی جنسی، کنترل گردد و به نحوی جهت داده شود. در دهه های اخیر تا حدودی تابو شدن مسائل مربوط به روابط با جنس مخالف در جامعۀ ما موجب شده تا بسیاری از مردم منجمله تماشاگران تئاتر واکنش های بارزتر و شدیدتری را به این قبیل شوخی ها نشان دهند که اکثراً عبارت است از خنده های بیشتر و بلندتر و گاهاً تعجب و شرم، اما استفاده از این ترفند در تئاتر اگر از حد معمول بگذرد سیاق کار را به سوی تئاترهای آزاد خواهد برد و مطمئناً کارگردان این نمایش اگر اجرای چنین نوع از نمایشی را مد نظر می داشت بی گمان سالن هایی که ویژۀ چنین نمایش هایی هستند را برای اجرا بر می گزید و نه سالن فعلی، بنابراین بهتر است تا در فضای بسیاری از تئاترهایی که این روزها بر صحنه می روند قدری از سایر شیوه ها و ترفندهای خلق کمدی نیز بهره گرفت و کفۀ سنگین خنده گرفتن از تماشاگر را تنها به شوخی های کلامی جنسی و اشارات مرتبط با غریزه اختصاص نداد. بدینگونه صبغه های اندیشمندانه در تئاتر قوّت بیشتری می یابند، ضمن اینکه کثرت استفاده از موارد یاد شده این جریان را رو به کلیشه شدن برده و مسائل مربوط به جنسیت از فرط تکرار در نزد تماشاگران همیشگی و فرهیختۀ تئاتر به وادی رکود افتاده اند.
اگرچه نویسنده و کارگردان در پایان نمایش در قالب یک تعمیرکار، مردی را به صحنه وارد می کنند تا از معایب و نواقص زنان بگوید و زبان به شکایت از کاستی هایشان بگشاید تا بدینگونه آبی باشد بر آتش دل مردانی که حدود یک ساعت از بازیگران زن جملاتی نظیر همۀ مردان خیانتکار، به دنبال شهوت، هیز، بی وفا، تارک زندگی مشترک، بی مسئولیت، اهل کتک زدن، تمسخر و ... را شنیده اند و هم اکنون برخی پوزخندی به لب دارند، برخی بی تفاوت به صحنه می نگرند و برخی دیگر در مرز انفجار به سر می برند، اما باید گفت که این چند دقیقه در مقابل آن یک ساعت نمی تواند که به درستی عمل کند. اگر که خواهان برابری هستیم خود نیز باید برابری را رعایت کنیم و اصولاً دو جنس را در برابر هم نگذاریم بلکه در کنار هم قرارشان بدهیم و به جای مقابله، معاشقه را بیاموزیم تا شاید توفیق یابیم که از این مضیقه و تنگنا قدمی رو به جلو برداریم.
یکی از اقدامات درست و هوشمندانۀ سوسن پرور در این نمایش که نمایانگر شعور تئاتری او و حرکت مثبتش در بهبود بخشی به فضای هنری که در آن فعالیت می کند به شمار می رود؛ دعوت به کار و استفاده از حضور صادقانه و دوست داشتنی صدیقه کیانفر در این نمایش است. همانطور که می دانیم در فضای بیرحم تئاتر و به خصوص سینما بازیگران قدیمی ما که سالها در این فضاها شلاق خورده، استخوان خورد کرده و عمرشان را وقف این هنر کرده اند چه بسا در فضای بیمار، سرمایه زده، سطحی و کاسبکارانۀ فعلی به حاشیه رانده شده و خانه نشین می شوند. دعوت از این عزیزان و استفاده از آنها دستکم بر صحنۀ تئاتر، حرکتی بسیار درست و فکورانه است که هم موجب برکت بخشی به صحنه های تئاتر ما می شود و هم ضمن قدردانی از این بزرگان که به راستی سرمایه های فرهنگی، هنری و ملی ما هستند به آنها امیدهای دوباره ای نیز برای ادامه دادن و کار کردن بخشیده می شود. امید است که از این پس بیش از این شاهد چنین حرکت هایی از سوی سایر کارگردان های تئاتر نیز باشیم و این رویۀ نیکو و پسندیده در سطح گسترده تری ادامه یابد.

منتقد: وحید عمرانی (عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران)