در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال وحید عمرانی | درباره نمایش مخاطب خاص
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 22:20:55
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
نمایش «مخاطب خاص» برای من نمایش عزیزی است. از آنجایی که سالها آرزوی شاگردی استاد بزرگ تئاتر ایران؛ حمید سمندریان را در دل می پروردم و متأسفانه زمانی فرصت پیوستن به آکادمی تئاتر ایشان برای من حاصل گردید که استاد دیگر در قید حیات نبودند. اما کتاب «این صحنه خانۀ من است» که شرح حال ایشان به زبان خودشان و به همت شاگردشان افسانه ماهیان است را به دقت خوانده بودم و مطالب آن را به ذهن و دل و جان سپردم و هنگام تماشای این نمایش تمامی آن جریانات دوباره در ذهنم شکل می گرفت و مرا به تحسین، تأثر، لبخند و تفکر وا می داشت. همچنین حکایت هایی که استادانم محمودرضا رحیمی و حمید لبخنده از سمندریان بزرگ در سر کلاسها برای ما بیان می کردند، ذهنیت هایی را در من به وجود آورده بود که هر چند نتوانستم ایشان را از نزدیک ببینم و از محضرشان بهره ببرم؛ اما شرح احوالات و کارهای بزرگشان توسط شاگردان خلفشان به ما و بعدها توسط ما به نسل های بعدی منتقل خواهد شد و به قول خواجۀ شیراز؛ حافظ لسان الغیب:
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق / ثبت است در جریدۀ عالم دوام ما
ماجراهایی همانند اینکه با توجه به پیشنهادی که به ایشان مبنی بر تئاتر کار کردن در آلمان داده شد و حاضر شدند به ایشان و گروهشان سالنی را برای تمرین دائمی و اجراء در آلمان اختصاص دهند اما استاد نپذیرفت و گفت من باید اینجا باشم، بزرگی و عشق و تعهد ایشان را به وطن و مردمش می رساند. می خواست در ایران بماند و به مردم و فرهنگ و هنر کشور خودش خدمت کند. هر چند که سنگ اندازی های بسیاری بر سر راه ایشان انجام شد و در سی و چهار سال بعد از انقلاب به دلایل مختلف تنها چهار تئاتر توانستند بر صحنه ببرند؛ اما همان کارهای اندک خود به مثابۀ الگویی برای تمامی تئاتری های ایران در آمد و موجب فخر و مباهات مردم و هنرمندان ... دیدن ادامه ›› ما گشت.
بازیگران این نمایش ضمن آشنایی با استاد و حالاتش و همچنین تحقیق هایی که در این زمینه انجام داده بودند، نقش هایشان را شیرین، پر جاذبه و قابل قبول ایفاء می نمایند، هر چند که قصد کارگردان تقلید عینی از سه شخصیت حمید سمندریان، احمد آقالو و حمید لبخنده نبوده است. داستان نمایش بر می گردد به سال 1360 خورشیدی زمانی که استاد در حرکتی نمادین و آمیخته با اعتراض، کار اجرای تئاتر را تعطیل کرده و اقدام به باز کردن رستورانی می نماید که شاگردانش به عنوان خدمه در آنجا به کار می پردازند و ترجیح می دهند در کنار ایشان باشند. مثلاً احمد آقالو گارسون رستوران و حمید لبخنده مدیر داخلی آن می شود و همینطور پرداختن به داستانهای حاشیه ای که در دوران گرداندن این رستوران توسط استاد سمندریان به وجود می آید بررسی شده و در مورد جریاناتی که پیرو این موضوع پیش آمده و هنرمندانی که به آنجا رفت و آمد داشته اند صحبت به میان می آید.
آنچه مسلم است گروه اجرایی این نمایش، اذن نیافتند تا بدان گونه که می خواستند یعنی بدون متن و خلق الساعه و ایجاد فضاهایی در لحظه و مشارکت پر رنگ تماشاگر نمایش خود را اجراء کنند و ناگزیر بودند به استفاده از متن مکتوب و این خود آفرینشگر این اثر را از سقف هدفی که قصد داشته به عنوان ادای دین به استاد حمید سمندریان انجام دهد به دور داشته است؛ اما باز هم این نمایش کاری ارزشمند و درخور توجه و دوست داشتنی است از آن جایی که موضوع آن برای تمامی نسل های تئاتری ما عزیز، با اهمیت و در خور توجه است.
اما نمایش محیطی «مخاطب خاص» تنها فتح بابی می تواند باشد در راستای تولید آثار دراماتیک صحنه ای و امیدوارم بعدها فیلم یا سریال تلویزیونی و یا فیلم سینمایی دربارۀ زندگی بزرگ مرد تئاتر ایران، وگر نه نمایش حاضر بدین منظور اصلاً کافی نبوده و به تنهایی ادای دین به چنین شخصیتی را نمی تواند کامل و جامع به انجام رساند. این نمایش کوتاه به منزلۀ هشدار و آگاهی دادنی است راجع به اینکه ما موظفیم تا بیش از پیش به بزرگان خود در هر زمینه ای توجه داشته باشیم و تا چه اندازه پنانسیل گسترده برای تولید متون نمایشی مربوط به فرهنگ و هنر خودمان داریم و کار در این زمینه تا به امروز تا به چه حد مهجور و متروک باقی مانده است!