در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | یک تماشاچی درباره نمایش چلاق آینیشمان: تقریبا در این مدت و زمانی که کار نمایش می بینم یکی از ضعیف ترین کارهای
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:15:27
تقریبا در این مدت و زمانی که کار نمایش می بینم یکی از ضعیف ترین کارهایی بود که دیدم و از این بابت متاسفم

-تحلیل کاملا اشتباه از مناسبات افراد نمایش نامه
-نور کاملا ابتدایی بدون رعایت ابتدایی ترین اصول تنظیم و مدیریت نور در کار
-انتخاب فضاها به گونه ای کاملا اشتباه
که از بزرگترین ضعف های این کار به شمار می رفت.

به طور مثال در قسمتی که بابی قصد دارد قایق را آماده می کند تا به اون به آمریکا برود فقط می بینیم که بازیگر قایق را با یک دستمال تمییز ... دیدن ادامه ›› می کند دقیقا عین این حالت که یک شوفر برای آقای خود در حال تمییز کردن شیشه های ماشین هست در صورتی که این اکت اگر در حالتی بود مثلا قایق ران آذوقه را دارد به قایق می برد یا اینکه در قایق بود و داشت با یک چکش یا یک ابزار درون قایق را مرمت می کرد به مراتب بهتر بود.

در مورد شخصیت چلاق ، فرد ادای چلاق را در می آورد تا اینکه چلاق باشد یک چلاق حداقل می توانست یک عصای بغلی داشته باشه نکته ای که کارگردان به زبان خودش حتی روی پوستر کار بهش اشاره کرده بود در نمایش ما بیشتر با یک معلول طرف بودیم تا یک چلاق !!! و این بدیهی بود که کارگردان به هر قیمتی می خواهد نقص را درشت کند.

افرادی که نقش عمه را بازی می کردند به مراتب جوان تر و همسن بیلی چلاقه بودند در صورتی که می بایست حتما مسن تر باشند تا وقتی خاطرات را بازگو می کنند کامل هضم برای تماشاچی باشه.

مادر همیشه مست فقط یک مادر با یک تم کاملا صاف بود که مستی و هوشیاری اش در یک سطح بود این در قسمت های مختلف بازی کاملا مشهود بود

دکتر فقط از بازی دکتر با خودش یک روپوش و گوشی حمل می کرد و صرفا دیالوگ می گفت ... یک جفت کفش مردانه ، صورت اصلاح شده ، شلوار مردانه ، یک کیف معقول و نه کیف خود بازیگر یا احتمالا دوستان و یک تیپ کاملا مرتب به شخصیت دکتر کاملا کمک می کرد.

درشت بازی کردن در نقش بازی خبرچین و دختر به کرات به چشم می خورد

در مورد فلاش بک زدن های بیلی به افکار خودش تعویض نور یک حداقل بود که رعایت نشد

کارگردان یا طراح صحنه با یک رول های کاغذی ساده می تونستند قوطی های کنسرو را آرایش کنند تا هم زیبا تر باشه و تماشاچی مرتب با آرم بهروز و یک و یک مواجه نشه البته منظور به اینکه تبلیغ فلان جنس باشه نیست منظور در مورد زیبایی صحنه است.

نقطه ی عطف ماجرا که مریضی بیلی هست مثل لحظه ای رد شد در صورتی که قلب بازی ها و قصه مریضی بیلی بود

کارگردان از طرفی می خواهد به متن وفادار باشد و از طرفی به صورت کاملا واضح و شاید ناشیانه مانند کودکی که نقاشی اش را صحیح رنگ نمی کند بازی ها بیرون می زنند.

حلقه و بیلی چلاقه چه ارتباطی با هم داشتند ؟

البته نکات دیگری هم بود که من تا همین جا بسنده می کنم

و من فکر می کنم تنها بازی مرد قایقران در مجموع دقیق ترین بازی بود امیدوارم دوستان در آینده موفقیت های بیشتر و چشمگیر تری داشته باشند .