و اما زهرماری...
نکات مثبتش قطعن بیشتر از منفی ها بود و در کل کاری لذت بخش، اما نکاتی هم بود که اگر بیشتر توجه میشد قطعن حاصل کار دلچسب تر می شد ، مانند هم پوشانی صدای بازیگر و صدای بلند گو که یه جاهایی واقعن آزار دهنده بود ! و نکته مهم دیگه اینکه در بیشتر تئاتر ها بازیگران به جای اینکه در تمرینات شخصی و گروهیشون روی بخش های مختلف صداشون تمرین کنن و سعی کنن از تمام قابلیت های اون بهره ببرند بیشتر در تلاش هستند تا روی صحنه فریاد بزنند! این به شدت ضعف محسوب میشه و قطعن باعث میشه که علاوه بر گم شدن متن در صدای بازیگر، مخاطب هم حس خوبی پیدا نکنه !
در مورد بازی ها ، بازی تینو صالحی و علی شادمان با اختلاف بسیار زیاد از بقیه بهتر بود! به زعم من بازیگری موفق میشه که بتونه نقش رو از متن بقاپه ! دقیقن کاری که این دو بزرگوار با دقت تمام انجامش دادن و همچنین زمانی این قاپیدن نقش نتیجه میده که بتونی سوار بشی بر جریان کار که مشخصن این اتفاق رو میبینیم در این نمایش مخصوصن با بازی تینو صالحی که از تمام وجودش بهره برد بازی با چهره بازی با صدا و حرکات دست و پا و ... ، از طرفی بر این باورم که انتخاب لیندا کیانی برای این نقش بسیار انتخاب ضعیفی بوده، اونقدر که حضورش با نبودنش خیلی تفاوتی نداشت و اون دیالوگ ها رو هر بازیگر مونث دیگری هم میتونست ادا کنه ، برای چنین نمایشنامه ای و چنین دیالوگ های رفت و برگشتی و البته بازی های احساسی، قطعن بازیگری مورد نیاز هست که بتونه اول سوار بر نقش بشه ، دوم اون رو بپذیره و نقش بازی نکنه ! سوم اینکه لحن بیان کلمات و احساساتش همانطور که بیشتر جاهای این نقش میبینیم ادا درآوردن و تلاش برای نشان دادن حس غم و گریه نباشه ! شاید تنها نکته مثبت انتخاب ایشون چهره شون بوده باشه که تا حد زیادی مناسب این نقش بود .البته شاید اون روزی که من نمایش رو دیدم در حالت خوبی نبودن ! و در درجات بعدی نادر فلاح و البته خسرو احمدی نازنین که حضورشون سبز و باعث خوشحالی بود روی صحنه تئاتر .
نکته دیگری که حس میشد این بود که حالا
... دیدن ادامه ››
شاید به دلایلی کار زود تموم شد و هنوز نمایشنامه میتونست زمان زیادی مخاطب رو همراه کنه و کاش سریع به انتها نمیرسید البته که جاهایی هم در روند کار بود که میتوانست اساسن نباشد . اما در کل نگاه تیز و دلچسبی داشت .
نقد دیگر من هم بر میگرده به شیوه اجرای در سالن هایی که چند طرفه هستند ، به نظرم اجرا در این سالن ها فرم خاصی رو میطلبه و پویایی و حرکت بیشتر بازیگران رو تا کمتر اون ها رو ماسکه ببنینم یا اصلن نبینیم! برای این سالن طراحی صحنه مناسب بود حتا شاید می شد چیدمان کمی عقب تر باشد تا زاویه های دید بهتری اتفاق بیافته ، اما بازی گرفتن و چرخش ها خیر موفق نبود و نگاه ویژه ی کارگردان رو می طلبید چرا که وقتی محل قرارگیری صحنه و بازیگر هم پوشانی داره باید اونقدر هوشمندانه نگاه کرد به اجرا که بتونی تمام مخاطبان رو از لحاط بصری با خودت همراه کنی! با زهم تاکید میکنم شاید اگر چیدمان صحنه کمی عقب تر بود اتفاق خیلی بهتری می افتاد .
در پایان روی سخنم با مسئولین سالن حافط هست، به نظرتون انسان ها همانند کانگورو ها هستند که برای حرکت جهش داشته باشند؟! آیا از استاندارد چیزی شنیدید که پله های با این ارتفاع در نظر گرفتید؟ این رو به عنوان یک معمار بهتون میگم ! دوم اینکه به نظرتون سکوهاتون زیادی لق نیست؟! یا مثلن ابر های صندلی ها زیادی گود نشدن؟! به نظرتون ام دی اف متریال مناسبیه برای کف پله ها اون هم با این ارتفاع و اون هم اینگونه که هر پله یه ساز رنگی بزنه؟ در تمام دنیا بخشی از درآمد سالن ها به تعمیر و نگهداری و سرپا بودنش اختصاص داره که متاسفانه در این جا گویا اصلن مهم نیست! یادتون باشه که تمام دارایی یک نمایش مخاطبشه ! شما وظیفه دارید فضایی امن ( که قطعن سالنتون نه استاندارد داره و نه با این تنش سازه ای، امن هست ) برای مخاطبتون فراهم کنید . مخاطب هر نمایشی اگر احساس راحتی نکنه قطعن حس خوبی رو برای تماشای نمایش نخواهد داشت و ممکنه روی دیافتش هم تاثیر بزاره .