آخر نمایش وقتی که آنری حرفاش رو میزد موزیک خوبی پخش میشد که البته اون فضا من رو یاد آهنگ لینکین پارک هم انداخت
I tried so hard and got so far
But in the end, it doesn't even matter
شاید به جهان بینی افراد هم بستگی داشته باشه اما من فکر میکنم که در آخر وقتی دلایل ارتباط سونیا با آنری آشکار میشه دیگه دلیلی برای موندن هیچ کدوم وجود نداره. من بعید میدونم در اون موقعیت حتی سونیا هم با وجود آگاهی از علاقه آنری بخواد که بمونه. یجورایی انگار از روی دلسوزی هست و به دلیل دیدن کارایی که آنری براش کرده منلقب میشه و تصمیم میگیره بمونه که من بعید میدونم تو واقعیت جایی که علاقه نباشه همچین چیزی اتفاق بیفته.
درباره مساله دروغ بحران به خوبی شکل گرفت. من رو یاد آثار داستایوسکی انداخت که دروغ ها عموما برملا میشه و افراد هم خودشون نمیتونن با اون بار دروغ یا گناه کنار بیان و همواره روی دوششون سنگینی میکنه. مثل حالتی که سونیا توی نمایش داشت و بازیگر هم به خوبی نشون میداد که این شخصیت یه حس گنگ و بدی نسبت به همه چیز داره که شاید خودش هم ندونه از کجا میاد.