سلام.
من ۱۳ سالمه،تا قبل از ۱۱ شهریور ۱۴۰۲ سمت تئاتر شهر نرفته بودم. قرار شد که ۱۱ شهریور به همراه پدرم بریم به تماشای تئاتر سوسمار.
من خیلی ذوق داشتم چون تئاتر شهر برام خفن ترین جا بود،یکی از اهدافم اجرا در سالن اصلی اینجا بود. صبح زود بلند شدم و بهترین لباسهایم را پوشیدم،اجرا ساعت ۸:۳۰ دقیقه بود.من به پدرم اصرار کردم که ساعت ۱ راه بیفتیم. حدوداً ساعت ۳ رسیدیم.من خیلی شوق داشتم اما وقتی رسیدم به محوطه...
یه جوری خورد تو ذوقم.
انتظاراتی که داشتم انگار خیال بود.اما چرا؟
اطراف تئاتر شهر پر شده بود از بوی سیگار و جا سیگاری های روی سطل آشغال اصلا جا برای سیگار نداشت.
بوی سیگار داشت
... دیدن ادامه ››
خفه ام میکرد.
من با سیگار کشیدن مشکلی ندارم،من با این مشکل دارم که ۹۰ درصد افراد به خاطر به ظاهر با کلاس بودن سیگار می کشیدن.
اطرافم پر از جوان هایی بود که لباس اسکلتی و شلوار شیش جیب می پوشیدند.
من با این لباس ها مشکلی ندارم،من با این مشکل دارم که ۹۰ درصد افراد برای به ظاهر باکلاس بودن اینگونه لباس می پوشیدند.
اطراف تئاتر شهر پر بود از الفاظ رکیک و نامناسب و پدرم به زور مرا از محوطه دور کرد.
امیدوارم مسئولین کمی فکر چاره باشند که تئاتر شهر منجلابی که در آن گیر کرده است نجات پیدا کند.
دیگر تئاتر شهر برایم خفن ترین جا نبود.
دیگر هدفی برای اجرا در تئاتر شهر نداشتم.
امیدوارم تئاتر های خوبی که قرار است در آینده ساخته شود در این مجموعه نباشد.