برای گرشا ، جلال ، کورِش ، تانیا ،عبدل و ناردونه :
خواستم اجرای آخر رو رزرو کنم تا مطمئن بشم که سیر میشم از دیدنتون و دیرتر دلم برایتان تنگ خواهد شد ولی دیدم خداحافظی کار غیر ممکنیه برام ! میدونم که شانس اینکه فیلمی همانند بقیه تئاتر ها از تون بیرون بیاد یا اینکه تو شهرستان دیگری بتونید اجرا برید به خاطر زنان آوازه خوان تقریبا صفره ! ولی میشه چی کار کرد شاید روزی در آینده دوباره جمع شدیم شاید تو روستای بورخانی ،شاید تو اسالم شاید تو تربت شاید تو محله حیدری ها یا نعمتی ها شاید سر قبر یه دختر سوخته ،شاید تو یه مجلس عروسی تو زاهدان شاید تو یه مغازه تو خیابون ناصر خسرو پ 190 !!!!!!!!شاید!!!!!!
اما مطمئنم ماه ها و سال ها پس از پایان این نمایش کسانی خواهند بود که برای تجدید خاطره با شما و یا حسرت از دست دادن شما (پس از شنیدن تعریف شما از دوستشون که این نمایش رو دیده ) کامنت ها ی تیوال رو زیر این صفحه بار ها و بارها بالا پایین خواهند کرد !!!!!!!!!!