قبل از نظرم راجع به خود فیلم , باید بگم که فریدون جیرانی از کارگردان های محبوب من هست . تا قبل از خفه گی , آثار دغدغه مندی ساخته بود که تقریبا
... دیدن ادامه ››
اکثرشون رو دوست داشتم و می پسندیدم اما با ساخت خفه گی , فهمیدیم که مسیر فیلمسازی این کارگردان عوض شده و قرار نیست که مثل قبل فیلم بسازه . جسارت جیرانی برای ساخت فیلم هایی از این جنس , آن هم در این زمان , واقعا قابل تحسینه , اما چرا باید فرم کلاسیک , نوع فیلمبرداری و قاب بندی ها, بازی های سرد و بی روح و دیگر مولفه های تکراری فیلم های جیرانی مثل ( شخصیت مشرقی , الکل , ...) بشه هویت یک فیلم و از نداشتن مفهوم و محتوای عمیق , ضربه بخوره ؟ چی میشه که بعد از گذشت نیم ساعت از فیلم صندلی ها کم کم خالی میشن و خیلی ها تحمل دیدن باقی فیلم رو ندارن ؟ برای خودم عجیب بود که دلیل این همه شباهت آشفته گی با خفه گی چیه ؟ چرا کارگردان اصرار به نشان دادن جهان ذهنی تاریکی داره که آدم های اون جز با عشق و جنایت نمی تونن کاری رو پیش ببرن؟ واقعا حیفه که تعدادی از کارگردان های ما به سمت ساختن فیلم هایی رفتن که فقط ظاهر متفاوتی داشته باشه و از معنا و محتوا و مفهوم تهی باشه ...