با سلام واحترام
متاسفانه سینما به سمت آدم های تک شخصیته میره پرویز خان پرستویی بزرگ توی آژانس شیشه ای گیر میکنه و اصلا دلیل نوع صحبت کردن یک فرد تحصیل کرده که سالهاست هم صاحب منسبه هم با سواد به شکل یک لمپن لجام گسیخته معلوم نیست شخصیتی که دم از پاکی میزنه اما تا خرخره تویه لجنه از پولشویی دوری میکنه اما برای اینکه پسرش نجات پیدا کنه میخواد رشوه بده آدمی که قهرمان نیست و فقط برای انتقام همسرش داره با قاچاقچی های دارو میجنگه یک انتقام جو که به شدت سست عنصره چه در باب پسرش چه دخترش هیچ موضعی نداره و فقط با مسیر باد همسو میشه لوکیشن تکراری و بازی پولاد عزیز که تمشک رو داشت اگزجره ای به شدت مسخره مرد خواننده بی آرمانی که فقط شعر های یغمایی میخونه
اگه اشتباه نکنم استعاره حضرت استاد کیمیایی از نماد شخصیت پرویز خان وجه اشتراکش با انقلاب بود و حتی سمبل و نماد انقلاب 57 لمپنیزم با سواد و مبارز و گاهی فداکار و انتقام جو و آدمهایی که از یتیم خونه انقلاب آمدن و انقلاب به عنوان فرزند خونده قبولشون کرده و حالا بعضی وفادارن و برخی خائن هستند اما فاصله تفکر تا سینمای گیشه ای از اونجا شروع میشه که ماشین انقلاب یه خودرو چینی است و وابستگی نظام در قالب صنعتی به چینه اما رهروان باغیرت وبا وجدان بی چشمداشتش سوار بر بنز آلمانی هستن همون آلمانی ها که پسر اصلی انقلاب رو محکوم به پولشویی و اعتیاد کردن نسل نو اندیش قالبا یغمایی و عصیانگرند(پولاد) و فرزندان انقلاب هم علیرقم زندگی در سرسرا ها و کاخ هاشون با داشتن کلفت ها و نوکر ها اما تمایل به دگردیسی و همنشینی با نسل نو رو دارند هر چند که نو اندیشان و روشنفکر هایی مثل پدر خواننده قبولشون نمیکنن و اصلا ریشه هاشون رو منحط میدونند تقدیر انقلاب در دستان عده ای ملی مذهبی و مصدق اندیشه که با رخت تصوف در جانماز هدایتش میکنند .
در هرحال متاسفم که اسطوره و همه عشق من به صورت شخصی در قالب هنر استاد عالجناب کیمیایی هم دستخوش سفارش ها و باید و نباید ها و اسپانسر ها شده برای ایشون طول عمر از خدا میخوام و قلبا آرزو میکنم که کسی که گروهبان رو ساخته یا فیلم نسازه یا اگر ساخت کمتر از گروهبان نسازه
آقای پرستویی شما چرا ؟ این چه نقشی بود ؟ این چه بازی ای بود این چه لهجه سازی ای بود ؟ فکر کنم همزمان نقش رو خوندی و بازی کردی والا قبولش نمیکردی !
اون چیزی که من دیدم یه سری شعار و کلمات قلمبه سلمبه بود که دورش رو یه نیمچه داستان پیچیده بودن ، با بازیهای بسیار بد
فقط خوبش شاید امیر جدیدی بود که گویش لاتی مصنوعی خرابش کرده بود و چند آهنگ به نسبت خوب
در ضمن این آقای حاج آقا دکتر که فقط پی حلال و کار درستی بودن اینهمه مال و ثروت رو از کجا اندوزیده ! بودن ؟!
بجان خودم ! آقای کیمیایی رو عوض کردن ! بعدن نگید نگفت .. !
کیمیایی طرفدارهای سینهچاک و مخالفان سفت و سخت خودش را دارد. برای من اما با وجود همه فاصلهای که داریم، به خاطر آن رگه حق پرستی و فتوت که همواره در جهان فیلمهایش دیدهام محترم بوده است. گیرم کلی ایراد تکنیکال به کارش وارد باشد و از قافله عقب افتاده به نظر برسد. این بار اما اتفاقی تازه رخ داده است. با وجود انتقادات اساسی که به فیلم وارد بود و پولاد زیادیش، به نظرم با تغییر مهمی روبروییم. کیمیایی این بار قصهاش را در امروز و اینجا تعریف میکند، با قهرمانی از نسل انقلاب و جنگ. برای اولین بار –تا جاییکه من میدانم- علنا از تعلقش به انقلاب پنجاه و هفت پرده برمیدارد و آسیمهسر از روند اضمحلالش فریاد میکشد. که قاتلی اهلی، قهرمان قصه -انقلاب اصیل- را به مذبح میبرد.