در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال فیلم مسخره‌باز
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 01:17:27
بها: ۵,۱۰۰ تا ۷,۰۰۰ تومان
تو پرورشگاه صدام می کردند مسخره باز! اما من مشت محکمی حواله صورت یکیشون کردم تا داستان رو شروع کنم.

گزارش تصویری تیوال از اکران خصوصی فیلم مسخره‌باز / عکاس: فاطمه تقوی

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از نشست خبری فیلم مسخره‌باز / عکاس: آرمین احمری

... دیدن همه عکس‌ها ››
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
فیلمی بسیار جذاب از لحاظ بصری، من که یادم نمیاد تو سینمای ایران فیلمی از لحاظ جلوه های ویژه ، تصویربرداری و کیفیت بصری انقدر جذاب باشه
داستان ساده ولی داستان گویی فوق العاده
فیلمی که بیشتر زمانش تو سلمونی (آرایشگاه نه :) )میگذره ولی ابدا اذیتت نمیکنه
درسته از فیلم های زیادی وام گرفته شده بود ولی به بهترین شکل ممکن
فیلم هایی که خاطره اش برات زنده میشد و لذت بیشتری می بردی، مثل: سوئنی تاد - کیل بیل - لئون حرفه ای - امیلی - شاینینگ و ...
و البته کازابلانکا :)
در کل به نظرم فیلم خوبی بود بیشتر سرگرم کننده ولی
تبختر فیلم که احساس می کردی با کنایه داره می گه یه دادی بزنین جماعت چرتی رو نپسندیدم. به نظرم نباید تو فیلم به زور جملات و مکالمات مفاهیم رو القا کرد. جملات نغزش خیلی خوب بود ولی همه‌ی جمله‌ها روی هم خیلی معنی نداشت.
روزی که همایون غنی زاده در جشنواره فیلم فجر جایزه بخش نگاه نو را نگرفت پشت تریبون رفت و چند دقیقه سخنرانی کرد که به لطف صدا و سیما بخشی از آن سانسور شد. من داشتم زنده مراسم اختتامیه جشنواره را نگاه می کردم. بعد کمی چرخ زدم در سایت ها و خلاصه ان بخش سانسور شده را پیدا کردم. بنده خدا چیز خاصی نگفته بود. حرفش این بود که من جایزه نگاه نو رو نگرفتم چون نتوانستم نگاه نویی وارد سینمای ایران کنم! اهالی سینما و ما هرچقدر سعی کردیم منظور آقای غنی زاده رو بفهمیم نشد که نشد! یعنی چگونه می شود یک نفر فیلمی بسازد و آن را در بخش نگاه نو ثبت نام کند و در جشنواره شرکت کند و ده شب منتظر هئیت داوران بماند که نتیجه داوری را اعلام کنند بعد فیلمش برنده جایزه بهترین فیلم نگاه نو شود آنوقت بیاید بگوید من جایزه را نمی گیرم چون نتوانستم نگاه نویی به سینمای ایران وارد کنم؟ خلاصه هرچه اون روز ها فکر کردم منظور ایشان را نفهمیدم. صحبت های ایشان و بحث های شبکه های اجتماعی مجابم کرد، فیلم را در زمان اکران به تماشا ننشینم و چیزی هم درباره اش ننویسم که قضاوت غلط نکرده باشم. حالا بعد از مدت ها فیلم مسخره باز آقای غنی زاده را به لطف فیلیمو دیدم. بعد آمدم نوشته ها و نقد های دوستان را خواندم. مثل همیشه نگاه ها متفاوت و در خیلی از بخش ها متضاد بود. برخی از دوستان آن را شاهکار سینمای ایران دانستند و ایشان را تارنتینوی ایران لقب دادند و برخی دیگر هم فیلم را ملغمه ای بی معنی می دانستند که در قالب فرم و تکنیک های متفاوت چیز خاصی برای گفتن نداشت. برخی هم معتقدند که با یک بار دیدن نمی شود تمام اندیشه ها و نقاط زیرین فیلم را متوجه شد به همین خاطر عده ای از دوستان در یاداشت هایشان عنوان کردند که چندین بار بی هیچگونه چشم بر هم زدن فیلم را به تماشا نشسته اند! به هر حال هر کسی از ظن خود شد یار آقای غنی زاده عزیز. اما من هر آنچه بیشتر این یاداشت ها و نقد ها را می خواندم باز کمتر متوجه منظور نویسنده و کارگردان گرامی میشدم. بماند که همان بار اول را به زور و در دو مرحله به تماشا نشستم اما برای فهم بیشتر بخش هایی از فیلم را دوباره نگاه کردم و هرچه بیشتر جستجو کردم چیزی دستگیرم نشد که نشد. دوستان هیچ اشاره ای به نقاط قوت فیلم (به غیر از تکنیک های فیلم برداری، جلوه های ویژه و بازیگری ها ) نکرده بودند. در یک یاداشت یا کامنت (خاطرم نیست) دوستی نوشته بود برای فهم این فیلم حتما باید پاپیون رو ببینید!!! خب این هم نکته جالبی بود. پاپیون و همه ی فیلم هایی که آقای غنی زاده بدان اشاره داشتند را قطعا دیده بودم بارها و بارها . اما این ها هم کمکی نکرد! در آخر فیلم ... دیدن ادامه ›› دانش (صابر ابر ) می گوید :" من دانش هستم یک بازیگر بدون داشتن کوچکترین نقطه عطفی در زندگی ...شما صدای درون کله مرا می شنوید" با این جمله من گمان می کنم همه ی اینها صدای درون کله نویسنده است. نویسنده ای که سینما و تئاتر دوست دارد و بسیار فیلم می بیند. "دانشی" که فکر می کند خیلی متفاوت است و بقیه جهان اندازه او نمی فهمند. نویسنده ای که یک سری دیالوگ های بریده بریده شده قشنگ را بر می دارد و با یک مشت فیلم های شاهکار جهان (که گمان می کند فقط خودش ان ها را می فهمد و دیده است) ترکیب می کند و به شکل "مسخره باز"ی از زبان دانش برایمان تعریف می کند! با خودم می گویم واقعا هنر چیز عجیبی است! اینکه شما بتوانید اینهمه تصاویر مربوط و نامربوط را با دیالوگ های پرطمطراق روشنفکر مابانانه به هم وصل کنید و بعد هم در قالب یک داستان بی معنی جنایی به هم بدوزید واقعا هنرمندی خاص و هنر هشتم می خواهد! هم هنرمندی می خواهد و هم شجاعت و قدرت. شجاعت و قدرت به این خاطر که شما بتوانید با چنین فیلنامه ای آقای نصیریان بزرگ، رضا کیانیان بی نظیر،صابر ابر توانمند ، بابک حمیدیان با استعداد و خانم هدیه تهرانی سخت انتخاب را مجاب کنید با شما همراه شوند و آبروی حرفه ای خود را بگذارند وسط. قطعا از این کار راضی هستند و راضی بودند که این انتخاب را انجام دادند و چو انجامش دادند، در سابقه هنری شان همواره باقی خواهد ماند و بماند برای تاریخ که قضاوت کند. همه ی این گزار ها را که میگذارم کنار هم فکر میکنم که حتما یک جای کار می لنگد. حتما من و امثال من که هم فیلم زیاد دیده ایم و هم کتاب به اندازه خودمان، خوانده ایم و هم به سبب رشته تحصیلی مان حرفه ای در بسیاری از موضوعات اجتماعی و فلسفی مطالعه داشته ایم،کار خود را خوب انجام نداده ایم و نمی توانیم درک روشنی از مسایل و موضوعات عمیق فلسفی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، زیباشناختی و غیره داشته باشیم. قرار دادن این همه اسم و فیلم و موسیقی و دیالوگ و بازیگر و جلوه های ویژه تکنیک های تئاتری و سینمایی و دکور و اندیشه های عمیق فلسفی کنار هم از " مسخره باز" یک شاهکار بزرگ ساخته است که برای درکش می بایست کفشهای آقای غنی زاده را بپوشی و با ایشان بنشینی روی تک تک صندلی سینماهایی که ایشان رفته و با ایشان و از دیدگاه ایشان بنشینی کنارش و کتابهایی که ایشان خوانده را ورق بزنی و موسیقی های مورد علاقه و پلی لیست ایشان را گوش بدهی تا بتوانی به اندازه ایشان از دیدن "مسخره باز" لذت ببری! اما باز می ترسم همه ی این ها را انجام دهم و سرآخر همچون ایشان در جشنواره فیلم فجر فیلمم را در بخش نگاه نو شرکت بدهم و بعد از دریافت جایزه هئیت داوران براشفته شوم و بگویم من این جایزه را نمی پذیرم چون هیچ نگاه نوعی نتوانستم به سینمای ایران وارد کنم!
به عقیده من " مسخره باز " یک فیلم کاملا معمولی است بدون هیچ نگاه نوعی (هر کار خارج از عادتی که قبلا تجربه نشده باشد را که نمی شود نگاه نو نامید ) که سیل ایی از محتویات ذهن شلوغ و غیر طبقه بندی شده "دانش" یا نویسنده را روبروی دوربین قرار داده است. فیلمی که با بازی بازیگران توانمندش هم نتوانسته از گرداب بی محتوایی نجات یابد. فیلمی که هم نصیریان،هم ابر،هم کیانیان،هم هدیه تهرانی و هم بابک حمیدیان با آن غرق شدند. فیلیمی با دیالوگ های پرطمطراق و البته جلوه های ویژه نو زیبا که یک "خود خاص انگاری" خاصی در دقیقه به دقیقه اش مشاهده می شود. فراموش نکنیم که فیلم و روایت را می سازند تا مفاهیم پیچیده فلسفی و هنری، در بستر تصویر و روایت داستانی قابل درک تر و قابل هضم تر شود و مخاطب راحت تر با آن ارتباط برقرار کند! اما ظاهرا آقای غنی زاده عزیز فیلمی ساخته است که نیاز است مباحث و مفاهیم عمیق فلسفی و هنری درباره ی آن نوشته شود. البته شاید هم ما دانش و سواد مان کم است و اندازه ایشان و شبیه ایشان کتاب نخوانده ایم و شاهکار های جهان را به تماشا ننشسته ایم.
نکته آخر اینکه این سکانس از فیلم پاپیون در زندان همیشه برایم جزی از تاریخ بصری و فکری خودم محسوب می شد و هر از گاهی آن را دوباره به تماشا می نشستم اما با دیدن آن در فیلم مسخره باز یک تصویر مسخره و عمیقا فیک و بی معنی در مغزم فرو نشست. مراقب باشیم با تاریخ ذهنی مردم چه می کنیم.


انصافا دمت گرم با این همه حوصله...
اصن فیلم ارزش نداشت انقد به خاطرش به انگشتات زحمت بدی...

در یه جمله..."فقط" یک بار با پف فیل بشینی ببینیش، از سینما هم که بیرون اومدی کامل فراموشش کنی...اصلا خودش فراموش میشه...

نبوغ و خلاقیت و این داستان ها رو هم بریزی دور...
۰۸ مرداد ۱۳۹۹
بیتا نجاتی
آقای علیزاده عزیز دم شما گرم ،بنظرم تا حالا هیچ نظری به این خوبی "مسخره باز" و "سازنده اش" رو توصیف نکرده بود. مساله اینجاست که عرضه و تقاضا باهم نسبت مستقیم داره؛ تا وقتی ...
ممنون خانم نجاتی عزیز که وقت گذاشتید. من هم با شما هم نظرم. البته همه ی آدم ها می توانند آنچه را دوست دارند بسازند و آنچه را دوست دارند ببیند اما بحث این است وقتی یک متن پابلیک می شود، دیگر ان متن به وی اختصاص ندارد و همه می توانند نظرشان را درباره آن اعلام کنند.اینکه ایشان زحمت زیاد برای ساخت این فیلم متقبل شده اند جای شک ندارد اما اینکه خروجی کار چه باشد را مخاطبان مشخص می کنند و به قول شما عرضه و تقاضا. به عقیده من باید همراه فیلم یک دایره المعارف اسطورشناسی فیلم هم منتشر می شد.این چند روز یاداشت ها و تفسیر های عجیب و متفاوتی خواندم.
۰۹ مرداد ۱۳۹۹
کاوه علیزاده
جناب صادقی عزیز ممنون که وقت گذاشتید و باعثه افتخاره تبادل نظر با شما در پاسخ به نظرتون چند نکته به ذهنم رسید که خدمت تون عرض می کنم: 1- بنده کلا با تئاتر و فیلم و موسیقی و هر آنچه که حال ...
شما بزرگواری و خوشحالم‌که‌تونستم نگاهم به فیلم رو باهات مطرح کنم. و ممنون بابت پاسخ خوبی که دادی.
امیدوارم خیلی زود تجربه ی دلنشینی از دیدن فیلم داشته باشی.
۰۹ مرداد ۱۳۹۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید