رفتن ، داستان زندگی "نبی" یک جوان افغان را در طول مهاجرت نشان می دهد ؛ اما این فیلم فقط درباره نمایش مشقتهای عبور از راههای صعب العبور ورود به ایران و فرار از پلیس در مسیر قاچاقی سفر کردن نیست . فیلم روایتگرِ قربانی شدن یک جوان افغان به دلیل باورهای قومی کشورش است که در آن یک قبیله به انتقام از قبیله دیگر بر می خیزد و در این میان مهم نیست قربانی ای که روبرویشان ایستاده در گناهِ پیش آمده سهمی داشته یانه ؛ همین انتساب یک فرد به طایفه اش کافی است تا در آتش انتقام بسوزد . در این میان داستان عشق نبی به دختری افغان به نام فرشته مطرح می شود . عشقی که در آن نبی مجبور به گرفتن یک تصمیم می شود .
فیلم فضای غمگین و نفس گیری دارد. نمایش محیط شهری تهران و عبور از خیابان ها با ماشین در ایجاد فضای پرالتهاب و انتقال حس اضطرب از نبی به مخاطب موثر بوده است . مهارت بالای کوهیار کلاری ( فیلمبردار ) کاملا در فیلمبرداری فیلم مشهود است . بازی فرشته در انتقال حس بلاتکلیفی و ترس تا حدودی قابل قبول است .
در برخی صحنه ها مثل پیامی که از رادیو درباره مهاجران پخش می شد ، داستان به صورت مستقیم و نه با استفاده از حوادث علت و معلولی به جلو پیش می رود . چند صحنه مربوط به کارگاه خیاطی ای که فرشته در آن کار می کرد به خوبی پرورانده نشده بود. ضمن آنکه نازنین بیاتی فقط در همین یکی دوصحنه حضور دارد و جمعا بیشتر از چندجمله دیالوگ نمی گوید و این حضور در پیشبرد داستان هم تاثیری ندارد.
شاید در یک چهارم انتهایی فیلم نوعی شتاب زدگی برای جمع کردن جریان های پیش آمده ابتدایی فیلم دیده می شد . در حالیکه فیلم پتانسیل آن را داشت
... دیدن ادامه ››
که بذرهایی در ابتدایش کاشته شود و در میانه و پایان فیلم از همین بذرها استفاده شود .
قضاوت درباره کیفیت این کار هرچه باشد می توان این نکته را مدنظر داشت که در میان فیلم های دیگری که در ایران درباره افغانستان ساخته شد این فیلم با هوشمندی و داشتن اطلاعات بیشتر ساخته شد . اطلاعاتی که از پشتوانه واقعیت برخوردارند . مثلا اینکه 12 افغان در یک پژو می نشینند تا از افغانستان به ایران مهاجرت کنند و ... جسارت ورود به این فضا و ساخت فیلم درباره عزیزان مهاجر افغان ، ستودنی است .