مریم کمیجانی زن جوانی که به دلیل قتل شوهرش ناصر ضیا، به مرگ محکوم شده است در شب یلدا به استودیو برنامه تلویزیونی پربیننده لذت عف آورده میشود تا توسط تنها فرزند مقتول، مونا ضیا بخشیده شود.
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
درود بر آقای مسعود بخشی، هنرمند خوب میهن
یلدای مسعود بخشی به راستی در سینمای هنر و تجربه جای دارد یا سینمای بدنه؟ ساخت یلدا به نوعی عذرخواهی از نظام قدرت و واگرایی کارگردان از نقد تند و تیز اجتماعی است که در فیلم گذشته اش (یک خانواده محترم) داشته یا مستقلا دست به ساخت چنین اثری زده؟ گره افکنی های داستان، ساده کار شده و رنگ بالیوودی دارد یا قابل دفاع هستند؟ بابک کریمی و بهناز جعفری دست به تکرار نقش های پیشین خود زده اند یا طرحی نو انداخته اند؟
فرشته صدر عرفایی به باور من، ستاره ی بی چون و چرای فیلم است. از ورطه "تکرار" گریخته و با خلاقیت ستودنی خود، به زیبایی نقش مادر فداکار را اجرا کرده، مادری که برای نجات جان فرزند خود، دست به هر کاری می زند؛ هرچند به واسطه ی داستان ضعیف، شاید بعضی کارهای او قابل باور نباشد.
بی تعارف بگویم تفاوت یلدای مسعود بخشی با مثلا جدایی اصغر فرهادی در شتابزدگی و طرح سرسری مسایل اجتماعی است به جای ورود نکته بینانه و فلسفی به عمق این دست مسایل.
با این حال، پایان فیلم یلدا، درخشان و ستودنی است. تنها در پایان است که مهر کارگردان "تهران انار ندارد" را می بینم. جمع شدن گروه فلیم برداری و اجرا برای گرفتن عکس یادگاری، با خاموش کردن چراغ های صحنه و رد و بدل کردن دسته گل، نوعی پایان پست مدرن و دهن کجی کارگردان به خود تلقی می شود. گویی می خواهد به زبان بی زبانی از مخاطب خاص خود عذرخواهی کند و بگوید: فیلمش را جدی نگیرید. تنها شاهد اجرای نمایش تلویزیونی زنده برای جذب مخاطب عام و کسب درآمد از طریق مسابقه ی پیامکی با تحریک احساسات مردم بوده ایم.