محمدرضا هنرمند ۱۷ سال پس از آخرین ساخته اش عزیزم من کوک نیستم با ساخت سمفونی نهم که اثری متفاوت در کارنامه اش به شمار می رود وارد سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر شد. سمفونی نهم داستان زنی به رنام راحیل است. راحیل یک پزشک جراح است که پس از جراحی همسرش که منجر به مرگ او شده برای انجام آخرین خواسته اش که دفن او در روستای کوچکی از توابع کرمان است مجبور به دزدیدن جسد همسرش و حمل او به زادگاهش می شود و در این راه مردی را ملاقات می کند.
سمفونی نهم بر خلاف تصورات و همچنین سه فیلم اخیر محمدرضا هنرمند در ژانر کمدی نیست. این فیلم اثری معناگرا، دینی و دارای رگه های فلسفی از مقوله عشق و مرگ است. اما چرا نام سمفونی نهم بر این اثر نهاده شده؟ سمفونی شماره ۹ آخرین سمفونی تکمیلشدهٔ لودویگ فان بتهوون است، اما تِمها و نغمههای موسیقایی آن سالها قبل از تصنیفِ این اثر در ذهن آهنگساز شکل گرفته بود. از این سمفونی گاهی بهعنوان بهترین اثر بتهوون و یکی از بهترینهای موسیقی کلاسیک یاد میکنند.حتی برخی، بهطور مطلق، این سمفونی را عظیمترین و بهترین قطعهٔ موسیقی در دنیای غرب میدانند. این سمفونی از اولین سمفونیهایی است که در آن از صدای انسان استفاده شدهاست. نکته قابل توجه اما در موومان های این اثر موسیقایی وجود دارد که کاملا همراه و همگام با مفاهیم درونی فیلم است. قسمت اول در فرم سونات است و به عقیده واگنر مبارزه روح انسان را با غم و اندوه بیان می کند. موومان دوم دارای روح شاد و مستانه است. موومان سوم با سرعت آهسته شروع می شود و بیانگر عشق، امید و احساس انسان است. در این موومان لحظاتی از غم و اندوه شنیده می شود اما هر چقدر به پایان قطعه نزدیکتر می شود نواهای غمگین دورتر می شوند. این سمفونی یکی از آثاری است که در تاریخ سیاست از آن استفاده شدهاست و در میان هر دسته و هر ایدئولوژیای طرفداران بسیاری دارد. فریدریش انگلس میگوید: «روزی که بشر سمفونی نهم را آیین رفتاریِ خود قرار دهد، آن روز بتهوون جایگاه حقیقی خود را یافتهاست.» و اتو فون بیسمارک اعتقاد داشت که: «اگر من سمفونی نهم را بیشتر گوش کرده بودم امروز بسیار شجاعتر بودم.» به گفتهٔ پاول فون هیندنبورگ: «امروز اشکهای زیادی در خانوادههای آلمانی میریزد، ولی بتهوون به ما میآموزد که اگر کسی خود را در اختیار موسیقی او بگذارد نمیتواند نگونبخت بشود. او تسکیندهندهٔ رنجهای ماست.» در زمان جنگ جهانی دوم آلمانیها هر جا را اشغال میکردند، این سمفونی را مینواختند.این سمفونی برای سالگرد تولد آدولف هیتلر نیز نواخته شد. نخستوزیر زیمبابوه آن را بهعنوان سرود ملی کشورش انتخاب کرد. واتیکان از این سمفونی دفاع کرد، و بالاخره سرود شادی ،موومان چهارم این سمفونی، بهعنوان سرود رسمی اتحادیهٔ اروپا انتخاب شد.بتهوون در این سمفونیِ باکلام، از اشعار جاودانه و بشردوستانهٔ یوهان فریدریش فون شیلر استفاده کردهاست، که این اشعار به نوعی بازگویی مضمون شعر بلندِ سعدی، «بنیآدم اعضای یک پیکرند» است.
نگاهی به آنچه در سطور بالا راجع به سمفونی نهم بتهوون گفته شد می تواند کلید حل معماهایی باشد که در تمام طول داستان برای مخاطب به وجود می آید. اما نکته اینجاست اگر مخاطبی که با موسیقی آشنا نیست و سمفونی بتهوون را نمی شناسد به تماشای این فیلم بنشیند چگونه می خواهد این معما و پرسشها را رمزگشایی کند؟ اینجاست که تیم نویسندگان اثر شامل محمدرضا هنرمند و حامد افضلی از رخدادهای تاریخی، ملی و فرهنگی ایرانیان وام می گیرند و به سراغ کوروش و بردیا و امیر کبیر و رودکی و سامانیان می روند تا هر مخاطبی با اندک اطلاعاتی از تاریخ و فرهنگ و هنر کشور بتواند ارتباط تقریبا مناسبی با مفاهیم درون فیلم برقرار کند. ذکر این نکته نیز در اینجا ضروری می نماید که اگرچه مواجهه فرشته مرگ با انسان سالها پیشتر از این در فیلم گاهی به آسمان نگاه کن کمال تبریزی نیزدر سینمای ایران وجود داشت اما فیلم محمدرضا هنرمند چه در محتوا و چه در فرم تفاوتهای ماهوی با فیلم کمال تبریزی دارد.همانگونه که فرشته مرگ در فیلم هنرمند با بازی فرخ نژاد اشاره ای به آیات قرآن می کند که او ملک الموت نیست و همانگونه که می دانیم خداوند متعال در قرآن کریم درباره گرفتن جان انسان ،در جایی می فرماید :" خدا جان مردم را می گیرد" و در جای دیگر می فرماید :" ملک الموت (عزرائیل ) جان مردم را می گیرد." و البته در جای دیگری نیز می فرماید : "فرشتگان جان مردم را می گیرند". خدا در قرآن به روشنی بیان می کند گرفتن جان انسان ها بر عهده ی یک نفر نیست و فرشتگان، رسولانی هستند که برای گرفتن جان های کسانی که هنگام مرگشان فرا رسیده است به سوی آنها فرستاده می شوند تا جانشان را بستانند. در فیلم سمفونی نهم، مواجهه فرشته مرگ با انسان در زمان قبض روح و درگیری او با قصه آدمهایی که برای قبض روحشان مامور شده تا جایی بسط و گسترش یافته که می بینیم فرشته مرگ حتی به حالت زمینی شدن نیز می رسد و سایه اش بر روی زمین می افتد. او تلاش می کند تا به درک جدید و متفاوتی از معنای عشق برسد و البته همه اینها را فرخ نژاد به خوبی توانسته پیاده کند و باور پذیر سازد. مواجهه شخصیتهای داستان با غم و اندوه، عشق و امید و احساس، مجموعه مفاهیمی هستند که در اثر محمدرضا هنرمند وجود دارند و همانگونه که پیشتر نیز ذکر شد اساسا ویژگی هایی که سبب شده تا سمفونی نهم بتهوون از ماندگارترین آثار موسیقایی دنیا شود وجود همین مفاهیم در قسمتهای مختلف آن است.
بیان ساده و روان قصه، کارگردانی خوب با در نظر گرفتن ضرباهنگ مناسب، بازی های روان همه و همه در خدمت فیلم قرار گرفته اند و معتقدم سمفونی نهم محمدرضا هنرمند با همه ویژگی هایی که از آن بیان شد یکی از آثار قابل تامل و خوب سینمای ایران در حوزه مسائل دینی، انسانی و معنوی است و ایکاش که از اینگونه آثار در سینمای کشورمان بیشتر و بهتر ساخته شود.
ندا الماسیان طهرانی
عضو انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران