شاید یکی از بهترین راههای که بتوان نسل جدید کودک و نوجوان را با تعالیم دینی و داستانهای قرآنی آشنا ساخت استفاده از رسانه سینماست و البته تحقیقات و پژوهش ها در این زمینه نشان داده که انیمیشن یکی از بهترین و اثرگذارترین حوزه ها در این زمینه محسوب می شود.
طبق حکایت قرآن، ابرهه وقتی مشاهده کرد که اقوام مختلف برای حج به کعبه میروند و از این راه سود و اموال سرشاری نصیب قوم عرب بخصوص قریش میشود، معبدی بزرگ در صنعا بنا کرد و درصدد برآمد که حجگزاران را بسوی آن معبد متوجه گرداند. مردی از کنانه از این تصمیم ابرهه باخبر شد، و شبانه وارد آن معبد شد، و آستانه درب ورودی آن را با سرگین آلوده کرد. ابرهه از این ماجرا باخبر شد، و آتش خشمش شعلهور گردید. لشکری جرار، عبارت از شصت هزار سرباز و چندین فیل، به راه انداخت و به مقصد کعبه به راه افتاد، و عزم جزم کرد که خانه کعبه را ویران گرداند. برای خود نیز بزرگترین فیل را برگزید.
در لشکر ابرهه ۹ یا ۱۳ فیل بود. به راه خویش ادامه داد تا وقتی که به مغمس رسید. در آنجا لشگریان خود را آماده حمله کرد، و فیل خویش را نیز آماده ساخت و سوار شد، و آماده شد تا وارد مکه شود. وقتی بهوادی محسر، فیمابین مزدلفه و منا، رسید، فیل بر زمین نشست، و از جای برنخاست تا بسوی کعبه برود. هم اینکه روی او را به طرف جنوب یا به طرف شمال یا به طرف مشرق میگردانیدند، از جای برمیخاست و هروله کنان به راه میافتاد؛ اما، بلافاصله، وقتی که او را به طرف کعبه میگردانیدند، بر زمین مینشست. در همان اثنا که در چنین وضعیتی بسر میبردند، خداوند متعال «ابابیل» را بالای سر آنان فرستاد، و آن پرندگان با سنگریزههای سجیل لشگریان ابرهه را نشانه گرفتند؛ و آنها همه را مانند کاه خرد شده و نیم خورده بر زمین ریختند. پرندگان جثههایی به اندازه پرستو چلچله داشتند.
هر یک از آن پرندگان سه سنگریزه در اختیار داشت؛ یکی به منقار، و دو تا در میان انگشتان پاهایش. سنگریزهها به اندازه دانههای نخود بودند. همینکه هر یک از آن سنگریزهها به یکی از لشگریان ابرهه اصابت میکرد، اعضای او را متلاشی میگرد، و هلاکش میساخت. سنگریزهها به همه آنان اصابت نکرد. پای به فرار گذاشتند، و چون امواج دریا در یکدیگر فرورفتند. در راه و بیراهه یکی پس از دیگری از مرکبشان بر زمین میافتادند، و بر سر هر آبشخوری در میان راه، چند تن از آنان بر زمین میافتادند و از میان میرفتند. خود ابرهه را نیز، خداوند متعال بر او دردی بیدرمان مسلط گردانید که بر اثر آن انگشتانش بندبند جدا میشدند و میافتادند. وقتی به صنعا رسید، از شدت لاغری و نزاری همچون جوجهای پرکنده شده بود. دیری نپایید که سینهاش نیز برشکافت و قلبش از قفسه سینه بیرون افتاد و در گذشت.
تمام این حکایت همه ان چیزی است که تیم سازنده فیلشاه تلاش کرده اند تا در قالب یک داستان انیمیشن به مخاطب کودک و نوجوان خود القا کرده و منتقل سازند و در انتها نیز نوید ولادت پیامبر (ص) را بدهند. اما متاسفانه دوبله ضعیف و نمیدانم به چه علت عامیانه و کوچه بازاری به اعتقاد من به این مساله ضربه زده و البته اینکه آیا بخشهایی از حکایات قران درفیلمنامه فیلم دچار تغییر شده از منظر عالمان دینی مورد قبول است یا خیرنیز مساله مهمی است مه می تواند اکران فیلشاه را تحت الشعاع خود قرار دهد اما انصافا ساختار و انیمیشن فیلف چند سر و گردن بالاتر از انیمیشن های حال حاضر سینمای ایران و البته سیل انیمیشن های ایرانی بسیار خامدستانه ای است که ظاهرا توسط مرکز صبا برای تلویزیون تولید می شود.
فیلمنامه البته می توانست شاخ و برگ کمتری داشته باشد تا قابل فهم تر برای سنین پایین تر نیز باشد اما به هر حال به اعتقاد من فیلشاه سرآغاز مناسبی برای حرکت سینمای کودک و نوجوان ایران به سمت حکایات قرآنی و دینی است و از این منظر می بایست به سازندگان این فیلم دست مریزاد گفت.