خلاصه داستان: وقایع فیلم در ایالت توسکانی ایتالیا می گذرد. داستان فیلم پیرامون صاحب یک گالری هنری (ژولیت بینوش) و نویسنده ای که او به تازگی با وی آشنا شده (ویلیام شیمل)، می گذرد.
فیلم با سخنرانی نویسنده ای انگلیسی به نام جیمز میلر در معرفی کتابش به نام «رونوشت برابر اصل» شروع می شود که مربوط به اصالت و قدمت یک اثر هنری و اثری است که عیناً بر اساس آن خلق شده به طوری که تمایز میان نسخه اصل و نسخه بدل دشوار است ـ سنتی که معمولاً در نقاشی و هنرهای تجسمی و موسیقی سابقه دارد و در ادبیات و سینما با اینکه به گونه دیگری مرسوم است اما چندان پذیرفته نیست. زنی که عاشق آثار هنری و عتیقه فروش است (و اسمش را تا آخر فیلم نمیدانیم) نیز در سخنرانی جیمز میلر حضور دارد و حتی بعد از ورود او به سالن، از او می خواهد کتابش را برایش امضا کند اما به خاطر نق زدن های پسر کوچکش مجبور می شود سالن سخنرانی را ترک کند. او تلفن و آدرسش را برای جیمز می گذارد تا به گالری او سری بزند. مرد (نویسنده) بعد از سخنرانی به سراغ زن می رود و از او می خواهد که شهر را به او نشان دهد. آنها سوار اتومبیل زن می شوند و در جاده ای بسیار زیبا در ارتفاعات توسکانی ایتالیا، به طرف مکانی تاریخی به نام لوسیگنانو می روند و طی این سفر، رابطه آنها به تدریج پیچیده می شود.