معلم شهری به نام "آندورا" (هیچ نسبتی با سرزمین آندورا در قاره اروپا ندارد) که همواره منتقد افکار و اندیشه های آندورایی هاست، سالها پیش پسر بچه ای جهود را از سرزمین همسایه به سرزمین خود می آورد و به آنها می گوید او را از چنگ کسانی که یهودیان را می کشتند نجات داده است.
حالا این پسر بچه "آندری" بزرگ شده و قصد دارد با دختر معلم "باربلین" ازدواج کند.
مردم شهر با بزرگ شدن آندری مخالفت خود را با حضور یک شهروند غیر آندورایی و جهود اعلام می کنند، آنها هر کدام به نحوی مانع پیشرفت و فعالیت او می شوند.
تا اینکه با و
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
نمایش زیبایی بود. متن قوی و انسجام کار باعث میشد تا نقصهای کوچک کمتر به چشم بیایند. در عین وفاداری به متن تغییرات ریز (مثل بعضی شوخیها) به جذابیت کار افزوده بود.
حیف که در شب اجرای ما نصف صندلیهای سالن خالی باقی مانده بود...
خسته نباشید به تمامی عوامل گروه
کار شریف و قابل احترامی بود. نمیشه گفت بی نقصه. ولی با توجه به جوان بودن گروه و سعی و تلاش مشهودی که برای یک اجرای مرتب و شسته رفته احساس میشد، کار راضی کننده ای بود. از اینکه اکثر صندلی های سالن پر بود و استقبال خوبی شده بود بسیار خوشحال شدم