در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش آسمان برای تو می بارد | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 01:30:24
امکان خرید پایان یافته
۱۲ تا ۲۷ آذر ۱۳۹۵
۱۹:۳۰
بها: ۱۲,۰۰۰ تومان
عباس جوانی است که عاشق موسیقیست و برخلاف میل پدرش حاج داوود که فردی متدین و بازاریست در مهمانی ها وجشنها نوازندگی و خوانندگی میکنه و به همین خاطر پدرش به او توجه ای ندارد و از او حمایت نمیکند،و بیشترتوجه اش به امیر حسین دامادش است. دوستان عباس به او پیشنهاد سفر تایلند میدهد و عباس برای تهیه هزینه سفر به دروغ به پدرش می گوید که قصه سفر به کربلا دارد و این دروغ افشا میشود و...

شماره تماس های هماهنگی :۰۹۳۸۹۳۸۴۹۰۳ـ۷۷۶۰۱۷۹۰- ۷۷۵۰۱۹۷۳


 

گزارش تصویری تیوال از نمایش آسمان برای تو / عکاس: سید ضیا الدین صفویان

... دیدن همه عکس‌ها ››

اخبار

›› نمایش "آسمان برای تو می بارد" روز جمعه ۱۲ آذرماه در سالن سرو اجرای خود را آغاز کرد.

آواها

مکان

میدان فردوسی، ابتدای خیابان سپهبد قرنی، خیابان فلاح پور (فلاح زاده) پلاک ۱
تلفن:  ۸۸۹۱۶۰۰۰

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
عباس : صداتو ببر نسناس،شکم آبجی ما رو آوردی بالاتر،نه ماهگیش میخوای ولش کنی بری سوریه عشق و حال...


امیر حسین عباس آقا حرمت ریش سفید حاجی و آبجی ات که تو خونه مه جوابت رو نمیدم وگرنه
اونقدرا هم که تو فکر میکنی پپه نیستم ...کاری که توکردی هیچ ربطی به سوریه
رفتن من نداره اگه من میرم سوریه برای اینه که تو اینجا راحت بتونی بشینی موسیقی
ات رو بزنی ...عباس نمیخوام حرمت بینمون شکسته بشه،پس دهن منو باز نکن
عباس مخلصم حاجی جون رخصت بدی شبونه با برو بچ دالامب و دولومبی راه بندازیم که نگو
و نپرس
حاج داوود یه اسم ... دیدن ادامه ›› دیگه هم دارن که تو نمیدونی،قدیما هم بهشون مزقونچی میگفتن
عباس شانس آوردین شما زیر دست و پا نموندید؟...میگم حسابی رفتی ریال هارو ریختی تو شیکم
عرب ها
حاج داوود شما هم اگه راضی میشدی مطربی رو بزاری کنار ،تومن و دلار پات میرختم،نمیخوای مفلس
فی امان الله
عباس محرم شلوغه،هیچی حال نمیده... نمیتونی بری نزدیک این ضریح رو بگیری تو بغلت...
عباس سرتو درد نیارم...با خودم گفتم :این همه جوون تو سن و سال من یه پول و پله ای به
جیب زدن و رفتن سرخونه و زندگی خودشون...شمام که سر قضیه موسیقی و به قول
خودتون مطربی ها کلهم اجمعین ما رو بایکوت کردین...مام که جوون و هزار تا آرزو و
خواسته...میفهمی که حاجی...؟
حاج داوود به همون خونه خدا که رفتم تو دست از این کارات بردار بیا حجره آسه بیا آسه برو تا
هفت جدو آبادتو سیر میکنم زندگی تو میکنم پر و پیمون به حضرت عباس


عباس وای...بدبخت گناه تویی که بیست و هفت هشت سالته،زن یه آدم میلیاردر شصت ساله ای
ولو اون میلیاردر آقای خودمه...گناهکار آقامه که به هوای پول و پله اش تو رو پایبند این
خونه کرد...فکر میکنی من نمیدونم...میخوای باور کنم تو عاشق آقامی...نه ...تو واس
خاطر آبجی،داداشت وننه ات فردین بازی در آوردی
لیلا شاید اولش واسه پول و پله اش بود،اونم نه واسه اینکه چیزی بماسه نه...فقط اینکه هوای خانواده مو داشته باشم،اما حالا حکایت فرق میکنه
لیلا اگه آقات ندار بود می گفتم حرفت حقه...بیست تا خانواده از قبل آقات نون می خورن بی منت
اون وقت پسرش

امیر حسین آقا جون کارمه...زندگی مه...واسه حال و احوال و چاق سلامتی که نیست...یه روز
نباشم کارش لنگه...هزار تا چک و سفته و بارنامه و کوفت زهر مار هست که فرصت
نمیکنم سرمو بخارونم...اون زن بدبختم امروز فرداس... که فارق بشه نیم ساعت تو
روز نمی بینمش ...از اون طرف دارم کارای رفتنمو انجام میدم
مستوفی حاجی...حاجی...همچی حاجی حاجی می کنه انگار نافشو با حاجی بستن،این قدر که تو
دست پای حاجی میپلکی اگه دو زارم بابا و ننه تو تحویل می گرفتی وا ... قرآن خدا غلط نمیشد

مستوفی پس اگه این طوریه ...کارو بارت سکه هست هم ازحاجی میگیری هم از دولت ...شنیدم
خوب پول میدن واسه سوریه
مستوفی مسافرت خارجی و عشق و حالش مال آقا زاده اشه... حمالی هاش و شر خری هاش مال تو...تازه میخواد تو رو بفرسته داعش سرتو ببره...من رضایت نمیدم بری سوریه
حاج داوود رو تو برم هی...نامرد...با همه بازی با امام حسین و حضرت عباسم بازی؟میزنه به
کمرت...به اون خدا حضرت عباس به کمرت میزنه...این بودجواب اعتماد من...که
میخواستی بری بین الحرمین...میخواستی ضریح امام حسین رو تو بغل بگیری؟این بود
توبه کردنت
حاج داوود سر کی رو میخوای کلاه بذاری...منه پیرمردخرفت رو سیاه کردی،فردای قیامت جواب
قهر بنی هاشم رو چه جوری میدی؟کی دوز و کلک زدم؟ به کسی دروغ نگفتم...؟قرون
قرون تو بازار حمالی و فعلگی کردم تا نون حلال تو سفره زن و بچه ام بذارم...چرا با
من این کارو کردی؟
حاج داوود نگران نباش بابا....نمی ذارم اینجا بمونی هر چی بخوان سند و وثیقه می ذارم میکشمت
بیرون...خودمم ضامنت میشم،دیگه فکرشم نکن
مستوفی این قدر پولتو به رخم نکش حاجی...شما هفت بار برو خونه خدا...بگیر و ببند و بریزو
بپاشتو راه بنداز...حاج داوود ...گنده بازار تهران...تکیه دار راسته بازار عرب ها...پولتو
یه جای دیگه خرج کن...شده گدائی بکنم نمی ذارم قرونی از پول شما بچه مو دوا درمون
کنه
مستوفی حالم بهم می خوره از اون آدم هایی که تا کم میارن ملتو حواله میکنن به پیغمبر واماما...
پولاتو خرج نکن حاجی
لیلا کاری غیر این که از ما بر نمیاد..شما یه جور الان گرفتاریدوا... به پیغمبر مام خونمون ماتم
سرای عظماس...یه چشممون اشک یه چشممون خون ...همش سر سفره و کجاوه پی قبولی
نذر شفاس امیر حسین خان چشمامون ابره بهاره به علی...شمام یه بزرگواری کن
مستوفی تسلیتتون بخوره توو سرتون...گوش صدای ناله مادرشو خواهراشو...قیامت کبری ست
زنش زیر سرمه...اومدین چی رو ببینین؟به خاک سیاه نشوندین منو؟چی شده؟سفره
حضرت رقیه زهراتون چی شد...؟دیدی چه جوری جوابم رو داد...دیدی؟
حاج داوود آقای مستوفی داغ ما هم کمتر از شما نیست...دخترم بیوه شد...نوه ام یتیم شد...دومادم
مرده...امین و امانتدار زندگیم پر پر شده...بچه ام توو زندانه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خلاصه: عباس جوانی است که عاشق موسیقیست و برخلاف میل پدرش حاج داوود که فردی متدین و بازاریست در مهمانی ها وجشنها نوازندگی و خوانندگی میکنه و به همین خاطر پدرش به او توجه ای ندارد و از او حمایت نمیکند،و بیشترتوجه اش به امیر حسین دامادش است. دوستان عباس به او پیشنهاد سفر تایلند میدهد و عباس برای تهیه هزینه سفر به دروغ به پدرش می گوید که قصد سفر به کربلا دارد و این دروغ افشا میشود و...
الهه الف این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید