در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش بادی که تورا خشک کرد، مرا برد
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 03:33:31
امکان خرید پایان یافته
۱۷ آذر تا ۱۵ دی ۱۳۹۲
۱۸:۰۰  |  ۱ ساعت و ۵ دقیقه
بها: ۲۰,۰۰۰ تومان

شماره هماهنگی و رزرو:‌ ۰۹۳۹۸۲۲۱۹۳۴

گزارش تصویری تیوال از نمایش بادی که تورا خشک کرد، مرا برد / عکاس: حانیه زاهد

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از نمایش بادی که تورا خشک کرد، مرا برد / عکاس: علیرضا قدیری

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از نشست خبری عوامل نمایش بادی که تو را خشک کرد مرا برد/ عکاس: محمدرضا بهشتیان‎

... دیدن همه عکس‌ها ››

عکس‌های پایه

نمایش بادی که تورا خشک کرد، مرا برد | عکس نمایش بادی که تورا خشک کرد، مرا برد | عکس

آواها

مکان

خیابان پاسداران، بعد از سه راه اقدسیه، روبروی پارک نیاوران، خیابان فرهنگسرا
تلفن:  ۲۲۲۹۹۴۳۰

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
دیالوگی از نمایش :

بهاره: یه تاکسی گرفتمو تا امامزاده صالح آویزانش شدم رسیدم اونجا و گفتم:خدایا چه خبره؟...اگه میخوای یه نفر دیگه جای تو به من خدایی کنه خب یه نشونی بفرست،تکلیف منو معلوم کن...ولی اگه راست میگی که همه ی بنده هاتو دوست داری،همه ی ما رو قد هم دوست داری،اگه راست میگی که بیشتر از مادر دوسمون داری...چرا به دادم نمی رسی؟
گفتم :مگه تو دادرس نیستی،خب من دادمو می خوام...خیلیه تو عرش کبریاییت این کارو واسه یه زن بکنی؟مگه چی ازت می خوام؟می خوام بچمو ببینم...میخوام این پسر کوچولو رو بذارم جلوم نگاش کنم...به چشماش نگاه کنم بدون اینکه یاد باباش بیفتم...می خوام خودشو ببینم بدون اینکه پای هیچ لعنتی دیگه ای،هیچ لعنتی دیگه ای،هیچ لعنتی دیگه ای در میون باشه...
من این دیالوگ رو خودم مکتوب کردم،ممنون که اینجا گذاشتیدش،یه نشونه هایی توش گذاشتم که بفهمم برا خودمه...آخه من صدای نمایشو ضبط کردم اینجاشو چون خیلی دوست داشتم مکتوب کردم،بقیشم ایشالا توی فرصت مناسب...
۰۶ دی ۱۳۹۲
سلام.پرستو جان من خیلی دوست داشتم متن این نمایش رو داشته باشم و نمیدونم ایا اصلا میشه جایی پیداش کرد یا نه.خیلی خیلی ازتون ممنون میشم اگر امکانش هست و میتونید سر فرصت مناسب دیالوگ های طولانی این نمایش رو اینجا بذارید.من وقتی این نمایش رو دیدم دیالوگ هاش مدام تو ذهنم می رفت و می اومد اما چون زیاد بودن هیجکدوم رو دقیق نتونستم به ذهنم بسپرم.باز هم میگم اگر تونستید.خیلی ممنون :)
۱۰ دی ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پژمان : بهار تویی ؟

بهاره : بهار خیلی وقته تموم شده الان پاییزه !
الان دیگه پاییز هم نیست! :)
۰۱ دی ۱۳۹۲
البته درستش اینه:
الان پاییزه . خیلی مونده تا بهار
۰۲ دی ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
-اسم این شربت چیه؟
-رام کننده
-اسمش رام کننده است؟
-آره تازگیا یه عادتی پیدا کردم اسم همه چی رو عوض میکنم مثلا اسم اینو گذاشتم شربت رام کننده اسم عشق رو گذاشتم خریت داوطلبانه اسم تو رو گذاشتم سگ اسم سگ رو گذاشتم پژمان...
فکر کنم سارا خانم دقت نکردند که این دیالوگ است...
۲۰ آذر ۱۳۹۲
بله ببخشید یگانه جوووون اشتباه متوجه شدم من هنوز نمایشو ندیدم جمعه تماشا میکنم...راستش این روزا انقد توهین و حرفای نامربوط شنیدم عصبانیت موج میزنه تو وجودم تشخیص ندادم دیالوگه وتصور کردم یه جور توهین تازس!!!هر کس دیگه ای هم جای اقای جمشیذی بود بنده همین طور جانبداری میکردم!بازم شرمنده!!بخشیدی یگانه جوووووون؟؟؟؟؟؟
۲۰ آذر ۱۳۹۲
مهم نیست. سو تعبیر پیش میاد.
۲۱ آذر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید