باغوحش شیشهای یک خانوادهی آشفته را در اواخر دههی ۱۹۳۰ از چندین زاویهی مختلف به تصویر میکشد و اهمیت پایبندی به تعهدات خانوادگی، ضعف و شکنندگی انسان را در رویارویی با مشکلات نشان میدهد. خانواده سه نفره ای که یکی در گذشته یکی در حال و یکی در آینده زندگی می کند. تام پسر خانواده مانند پدرش، به دنبال فرار از زندگی اکنونش است. آمانداد مادر خانواده در خاطرات رمانتیک گذشته اش گیر کرده است و لورا دختر خانواده از تمام دنیا به کلکسیون حیوانات شیشه ای اش پناه می برد. و جیم که در انتهای نمایش سرو کله اش پیدا می شود و تلنگری به روابط خانواده آشفته وینگ فیلد می زند.