در یک خانواده سطح پایین آمریکایی، مادری به نام آماندا با پسر و دخترش، «تام» و «لورا»، زندگی میکند. پدر این خانواده، که ظاهراً تمایل به فرار از قیود زندگی خانوادگی داشته، مدتی است زن و دو فرزند خود را رها کرده و به نقطه نامعلومی رفته است. مادر و دو فرزندش هریک در خیالات واهی و احساسات خود زندگی میکنند. دختر، که دارای نقص جسمی در پای راستش است، شدیداً از این نقص رنج میبرد و در نتیجه ارتباط خود را با همهٔ مردم قطع کرده، تعدادی مجسمههای کوچک شیشهای از حیوانات کوچک جمعآوری کرده و در گوشهٔ خانه برای خود «باغوحش شیشهای» درست کرده و با آنها صحبت میکند. مادر، نگران از تنها ماندن دختر خود، از پسرش تقاضا میکند بین همکاران خود در کارخانهٔ کفاشی، جوانی را برای شام به خانه دعوت کند تا بلکه شوهری برای دختر ناقص العضوش دستوپا کند! تام با اکراه این تقاضا را انجام میدهد و جوانی به نام «جیم» را برای شام به خانه دعوت میکند.
- از همراه داشتن فرزندان زیر ۱۰ سال خودداری نمایید.
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید