هنگامی که دو فیلم تحسین شده "پرسه در مه" و "اینجا بدون من" اکران شد، همه نگاهها را متوجه توکلی کرد و انتظارات را از او را بالا برد. بعد از آن همگان منتظر بودند که او در دو فیلم بعدیاش "آسمان زرد کم عمق" و "بیگانه" هم موفقیتهای قبلیاش را تکرار کند که چنین اتفاقی در عمل نیفتاد.
توکلی هنگامی که با اقتباسی درخشان از نمایشنامه "باغوحش شیشهای" تنسی ویلیامز، "اینجا بدون من" را ساخت این امید را در دل تماشاگران و منتقدان زنده کرد که سینمای اقتباسی ایران جان دوبارهای خواهد گرفت. فضای خاص فیلم و ایرانیزه شدن محیط در کنار خلق شخصیتهایی باور پذیر برای تماشاگر ایرانی، "اینجا بدون من" را جزو یکی از بهترین آثار سینمای ایران کرد. توکلی پس از نگارش فیلمنامه "آسمان زرد کمعمق" دوباره سراغ نمایشنامهای از تنسی ویلیامز رفت تا هم علاقهاش به این نویسنده و هم این سبک فیلمسازی را نشان دهد.
در نمایشنامه اصلی، ویلیامز برای معرفی شخصیت بلانش (نسرین) پیشزمینه محکمی برای معرفی شخصیت چیده و مشخص میکند که چرا او انقدر عصبی، رنجور و به دنبال جلب توجه است. اما توکلی از نشان دادن چنین پیشزمینهای صرفنظر کرده و سعی میکند در خلال داستان و در دل فیلم گوشههایی از شخصیت نسرین
... دیدن ادامه ››
را به تصویر بکشد. هر چند که باز لایههای پنهان شخصیت نسرین و دلیل افسردگیاش به درستی مشخص نمیشود.
کارگردان سعی کرده با تغییر فضای داستان مضمون "صداقت" در زندگی و روابط انسانی را مطرح کند و اینکه پنهان کردن واقعیت و چشمپوشی از حقیقت چه تاثیرات مخربی بر زندگی انسانها میگذارد. اگر سپیده ماجرای خانه را از شوهرش پنهان نمیکرد و اگر نسرین در مواجهه با داود با بازی هومن برقنورد گذشتهاش را مخفی نمیکرد سرنوشت هرکدامشان پایان بهتری پیدا میکرد.
توکلی در "بیگانه" ایده اصلی داستان را نگه داشته و آن را بر اساس جامعه ایرانی نوشته است. اما نمایشنامهای که توکلی برای اقتباس انتخاب کرده دست و پایش را برای پردازش داستان و شخصیتها میبندد و همانطور که در فیلم هم میبینیم این موضوع به فیلم هم لطمه زده و پایان آن را ناقص گذاشته است. در پایان فیلم مشخص نمیشود که سرنوشت خانه و آن همه جدال برای آن چه میشود و نسرین با راه رفتن بر لبه جدول چه سرنوشتی خواهد داشت. "بیگانه" داستانش را نیمهکاره رها میکند و دست مخاطبان ایرانی که به دنبال مسائل جامعهاش است را خالی میگذارد. پایان باز فیلم بیشتر نشان از استیصال کارگردان برای اتمام داستان است چرا که هنوز تکلیف چهار شخصیت مشخص نشده است. همه چی لنگ در هوا و معلق میماند، بدون نشان دادن مفهوم یا پیام خاصی.