خلاصه داستان : ویل بلوم که سالها با پدر خود، ادوارد بلوم قطع رابطه کردهاست، خبردار میشود که پدر از یک بیماری ناعلاج رنج میبرد. ویل به زادگاه خود آلاباما بر میگردد و پس از ارتباط با کسانی که زمانی به پدرش نزدیک بودهاند با زوایای جدیدی از زندگی پدر خود آشنا میشود. ادوارد بلوم که واقایع اتفاق افتاده زندگی خود را به صورت داستان های تخیلی برای اطرافیان خود تعریف میکند باعث میشود ویل بلوم پدر خود را یک دروغگو بداند ، و برای اثابت حرف خود و اشنا شدن با زندگی واقعی پدر خود شروع به جستجو در اسناد گذشته و دوستان قدیمی پدر میکند