با فوت خاله جان پوری، فرهاد که سالها خارج از ایران بوده به خانه تابستان های کودکی اش در شمال باز می گردد و در راه به امیدهایش، به عشق هایش و به قایق کوچک چوبی اش فکر می کند؛ به آن چه امروز قرار بوده باشد و نیست...
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
من خیلی این کارو دوس دارم
خیلی زیادی لوسه ولی دوس دارمش :دی
این اپیزود دیالوگ باکس رو هم گوش بدین دیالوگایی از همین فیلمه.
https://soundcloud.com/naci-be/episode-20-of-dialoguebox-by-mehdi-sotoodeh
والا من دیدم صفحه نداره، این صفحه رو ساختم که دربارهاش صحبت کنیم!
بله اون اپیزود دیالوگ باکس رو هم گوش کردم، سپاس از شما.
درود امیر مسعود جان
دیدم و لذت بسیار بردم
بار تصاویر و دیالوگها بسیار بالا بود، گاهی تصاویر خودشان کلی دیالوگ بودند
اون سکانس که فرهاد در قاب پنجره و مریم در کادر در، یکی داخل خانه اون یکی در حیاط ،اون سکانس را خیلی دوست داشتم، در و پنجره باید با هم جفت باشند ولی بین این در و پنجره یه دیوار بسیار ضحیم بود
سپاس از پیشنهاد بسیار خوبت
درود امیر مسعود جان
دیدم و لذت بسیار بردم
بار تصاویر و دیالوگها بسیار بالا بود، گاهی تصاویر خودشان کلی دیالوگ بودند
اون سکانس که فرهاد در قاب پنجره و مریم در کادر در، یکی داخل خانه اون یکی ...