محمود کلاری
بهرام دهقانی
ایرج شهزادی
ایرج شهزادی
النی کاریندرو
محسن شاهابراهیمی
سارا خالدیزاده
مهرداد میرکیانی
علی افشینراد
ندا قائدی
حبیب مجیدی
محمد لطفعلی
عباس شوقی
وحید مشاری
مهدی معزی
در میانهٔ سالهای جنگ و در اوج بمبارانهای تهران، روزگار با بیم و ترس میگذرد. اما عشق و دلدادگی و زندگی و امید، هراس ملموس مرگ را به فراموشی میسپارد
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
راستش در زیبا بودن فیلم شکی نیس اما یک موضوع نامفهوم ماند که بلاخره برادر. زنده مانده از جنگ چه شد که اگه زنده بوده که وصلت این دو از لحاظ اسلامی مشکل دار میشه وهمچنین پوشش زنان مخصوصا همسر شخصیت اول داستان دهه شصتی نیست یا خیلی دور از اون زمانه درصورتی که نشان دادن المانهای اون دوره مشخصه برای کارگردان مهم بوده
خوب بود مخصوصا رفتارهای طنز سیامک انصاری در مدرسه آدم را به دوران امثال رفسنجانی میبرد.
فقط اونجاش که پسربچه به حرف سیامک انصاری مدیرشون مبنی بر برآورده شدن آرزوها در نماز جماعت گوش میکند و سر نماز دعا میکند تا هرشب صدام حمله کند تا بره پناهگاه پیش دوست دخترش
فیلم رو اخیرا تماشا کردم و لذت بردم یه فیلم خوب جمع و جور و قشنگ بدون اینکه شعاری باشه اما حرفهای زیادی تو دل فیلم جاریه با طراحی صحنه لباس و دکور ها و میزانسن های دقیق از دهه شصت ... اصلا انتظار چنین کاره خوبی نداشتم