“همه خیانتها یه جنایته، اما همه جنایتها که یه خیانت نیست”
یادداشتی برای نمایشنامه خوانی چرم شیر، پر کاه
بعنوان یک هنرمند جوان و تازه کار، حمایت از دیگر هنرمندان جوان و تازه کار را همیشه دوست داشته ام و زمانی که از اجرای این نمایشنامه خوانی که اجراگران آن هنرمندانی جوان و تازه کار هستند با خبر شدند اولین حسی که در من ایجاد شد چیزی بجز خوشحالی نبود. قبل از اینکه به نکاتی درباره این کار بپردازم، دوست دارم این را بگویم که از دیدن این کار بسیار خوشحالم و امیدوارم حمایت تماشاگران از این گروه باعث شود تا به راهشان با قدمهایی استوار ادامه دهند. همچنین دوست دارم از تمام کسانی که این نوشته را می خوانند خواهش کنم که به هنرمندان جوان کشورمان بیشتر توجه کرده و آنان را حمایت کنند.
شاید حوصله نداشته باشید که این متن را تا آخر بخوانید پس همینجا و در دو جمله کوتاه نظرم را درباره این
... دیدن ادامه ››
کار می نویسم:
متن را دوست نداشتم. اجراها کم و بیش قابل قبول بودند.
[خطر لو رفتن داستان]
متن:
تعداد موضوعاتی که با آنها میتوان آثار ادبی و یا نمایشی خلق کرد کمتر از آن چیزیست که ما فکر میکنیم: عشق، خیانت، خانواده، جنگ و چند موضوع دیگر. اما این نوع نگاه و پردازش به این موضوعات است که میزان ارزش این آثار را تعیین می کند. خیانت موضوع جدیدی نیست ولی عدم وجود خلاقیت در طرح آن در این نمایشنامه باعث میشود تا همچنان یک موضوع تکراری باقی بماند. خیانت به همسر با یکی از دوستان او یکی از قدیمی ترین و تکراری ترین انواع این موضوع است که در این نمایشنامه شتابزده و سرسری مطرح می شود. برای تماشاگران حرفه ای رابطه بین نیلوفر و آرش خیلی زودتر از آنچه که نویسنده قصد دارد معلوم می شود و داستان بدلیل حفره های موجود در این رابطه بغیر از پیدایش سوالهای متعددی در ذهن تماشاگر حاصلی ندارد. قرار نیست تماشاگر جواب همه سوالهایش را بیابد اما یکی از مهمترین نکاتی که درباره موضوع خیانت وجود دارد انگیزه است. انگیزه نیلوفر از این رابطه نامعلوم مانده و به آن پرداخته نمیشود.
داستان بدلیل پردازش ناقص شخصیتها فاقد جذابیت های لازم است. شخصیتها هیچگونه حسی در بیننده ایجاد نمیکنند چون فرصت آشنایی با آنان اندک است. تنها شخصیتی که کمی بیشتر نسبت به دیگران با عقاید و رفتارهای او آشنا می شویم حمید است که او نیز توانایی ایجاد هیچگونه حسی در بیننده را ندارد. آیا باید دلمان برای او بسوزد؟ آیا باید روشنفکری او را تحسین کنیم؟ و یا شاید باید با شنیدن بیانیه او درباره هنر و نظراتش درباره چرمشیر و رحمانیان به فکر فرو برویم؟ نیلوفر چطور؟ او چطور آدمی است؟ ساده لوح و سر به هوا؟ زیرک و ریزبین؟ جواب این سوالها حداقل برای من مشخص نبود چون شخصیتهای داستان بخوبی تعریف نمی شوند و این عدم آشنایی با آنان باعث میشود تا آنان فقط آدمهایی باشند که انگار به داخل یک داستان پرتاب شده اند و حالا باید قسمتی از آن را بازگو کنند. شاید یکی از دلایل ضعف داستان زمان کوتاه چهل دقیقه ای آن باشد. شاید اگر زمان بیشتر بود، فرصت آشنایی با این شخصیتها فراهم و در نهایت داستان در ایجاد حس (هر گونه حسی) در مخاطبش موفق می شد.
اجراها:
مارال عظیمی در نقش نیلوفر: عالی… مارال عظیمی ستاره این نمایشنامه خوانی بود. مسلط تر از دیگران و باورپذیرتر. نمایشنامه خوانی همانند اجرای رادیویی است و بسیار دشوار چون تمام بازی بر پایه صداست. مارال عظیمی تنها اجراگری بود که لحظه ای احساس نکردم مشغول خواندن است. او بازی می کرد و این بسیار ارزشمند بود.
آریو راقب کیانی در نقش حمید: قابل قبول… آریو کیانی شروع خوبی نداشت ولی کم کم بهتر شد. اجرای او بویژه در قسمتهای اول متن مانند خواندن کتاب بود و صدایش اوج و فرودهای لازم را نداشت. احساس کردم بدلیل پیشینه اجراهای آوای تیوال، نوع اجرایش در آن قسمتها بیشتر شبیه گویندگی بود تا بازیگری.
شاهین نصیری در نقش آرش: خیلی خوب… شاهین نصیری در نقش آرش بخوبی فرو رفته و او را شناخته بود. اجرایش تلفیق خوبی از شیطنت و بیخیالی بود و زیاد نگران خواندن متن نبود. به اجراگران دیگر نگاه می کرد و از حرکات صورت و دستانش بهره می برد.
آذرنوش شهابی در نقش راوی: مسلط، مفید و مختصر.
چند نکته خوب:
- انتخاب موسیقی
- ظرافت متن در طرح موضوع شیر کم چرب و پر چرب
- چند دیالوگ ماندگار خوب
کلام آخر: نمایشنامه خوانی چرم شیر، پر کاه اتفاق خوبی بود چون دلیل خوبی برای دیدنش داشتم: حمایت از یک گروه جوان و تازه کار. بدون کوچکترین توقعی وارد اتاق شدم و بعد از اتمام کار از صمیم قلب ایستادم و این گروه را تشویق کردم. آرزوی موفقیت و درخشش تک تک اعضای خانواده خوب تیوال را دارم. به امید دیدن این گروه بر روی صحنه های نمایش بزرگتر و با صندلیهایی بهتر! :)