در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش چهره مرد هنرمند در جوانی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 21:32:32
امکان خرید پایان یافته
۰۳ آذر تا ۰۶ دی ۱۳۹۸
۱۸:۰۰  |  ۱ ساعت و ۱۰ دقیقه
بها: ۳۵,۰۰۰ تومان
  • درهای سالن ۱۵ دقیقه مانده به زمان اجرا باز می‌شود.
  • برای مشاهده نشانی پارکینگهای نزدیک پردیس تئاتر شهرزاد و بوتیک تئاتر ایران لطفا اینجا را کلیک نمایید.

گزارش تصویری تیوال از نمایش چهره مرد هنرمند در جوانی / عکاس:‌ رضا جاویدی

... دیدن همه عکس‌ها ››

مکان

خیابان حافظ، خیابان نوفل‌لوشاتو،‌ بعد از سفارت ایتالیا، شماره ۷۶
تلفن:  ۶۶۷۶۱۴۲۳ - ۶۶۷۵۱۰۴۶ - ۰۹۹۱۵۷۰۰۴۸۴ - ۰۹۹۱۵۷۰۰۴۷۴

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
هم از فرم و هم از محتوای کار بسیار لذت بردم.
خیلی مهمه که یک کارگردان بتونه هم زمان که از محتوا غافل نمی شه، اجرا رو مفرح نگه داره و سخیف هم نشه. حفظ چنین تعادلی به ظرافت طبع و دقت نظر نیاز داره و کارگردان به خوبی از پسش بر اومده بود.
به جز بازی ها، از همراهی عالی گیتاریست با روند داستان هم بسیار لذت بردم و به نظرم این مهم ترین نقطه قوت اجرا بود.
درود به تیم اجرایی!
پ.ن: من ترجیح می دادم وسایل و نوشته ها پشت صحنه باشند و بازیگرها سریع برن و برگردن که صحنه بتونه بین پرده ها کاملاً تاریک و روشن بشه. احساس من اینه که شوک مواجهه تماشاگر با صحنه بعدی به این صورت بیشتر می شد و خودم احتمالاً لذت بیشتری می بردم، اما با توجه به سرعت عوض شدن پرده ها، شاید این کار امکان پذیر نبوده و یا اصلاً به عمد این طراحی انجام شده. به هر حال این هم فرمی بود برای خودش.
یاداشتی بر نمایش چهره مرد هنرمند در جوانی / مصطفی هرآیینی
منتشر در روزنامه اعتماد/ 5 دی ماه 98

"کاریکاتور مرد هنرمند "

اینکه بخواهیم نمایش "چهره‌ی مرد هنرمند در جوانی" را برگردان ساده‌شده‌ای از رمان جیمز جویس برای صحنه بدانیم، اغراقی‌ست که بیش از آنکه جنبه‌ی واقعی داشته باشد، برداشتی عجولانه و سطحی‌ست. اما می‌توان آنرا در زمره‌ی سبکی مینیمال از یک متن پرگو و غامض دانست.
نمایش هرآیینی، پیش از آنکه هر نوع اقتباس یا برداشتی از یک رمان قوی و یا یادآور رخدادهای آن در طی دوره‌ی کودکی تا جوانی شخصیت اصلی‌اش "استیون" باشد، کاریکاتوریست که با حفظ جنبه‌های نقدانه، در صدد "نمایشی" کردنِ سوژه‌ای‌ست که شاید اساسا قرار نیست هیچ ربطی با رمان جویس ... دیدن ادامه ›› داشته‌باشد هرچند روند و موضوعاتِ مشابهی را اقتباس کرده و همان اتفاقات را طی کند. بنابراین در اجرای هرآیینی، آنچه بر صحنه شکل می‌گیرد، تماما "تئاتری"ست که با وجه تئاتریکالیته‌ی یک متن غیرنمایشی، با دراماتورژی "سکوت" در قالب اجرایی بی‌کلام و با نشانگانِ نوشتاری، به سبکِ اولین فیلم‌های صامت سینمایی، خود را فرم می‌دهد و به صحنه می‌آید. درعین حال به‌جای استفاده از کلام، عنصر قوی و بازیگر سومی را به میدان می‌آورد که بدرستی پرکننده‌ی خلاء موجود از این فرم اجرا، یعنی موسیقی زنده همراه با افکت‌ها و قطعاتی گویاست. نوازنده‌ای با ساز گیتار که موتیف‌های درست، مناسب و هم‌قواره‌ی متن را اجرا می‌کند تا مکمل سرصحنه‌یِ جذابی باشد.
چنین دراماتورژی سکوتی، در عین ایجاد قالبی موجر و کارکردی‌تر برای اجرا و زبانی ساده، نقدی روشن نیز بر مطول بودن متن‌هایی‌ست که ممکن‌ست مخاطب امروز را خسته کرده و واپس براند هرچند در مخاطره‌ی سطحی‌نگری نیز واقع شود.

مهمترین وجه نمایش "چهره‌ی مرد هنرمند درجوانی" درعین اقتباس، استقلال اوست که محصول ویژه‌ای از ظرفیت تئاتر، یعنی تولید " امر زیباشناسی" در صحنه است. که این شگرد را با حذف کلام، و با بکارگیری اکسسوارهای متعدد برای هویت‌بخشی به کاراکترها و گویایی مفاهیم و تابلوهای نوشتاری و تصویری و تعیین میزانس‌هایی مناسب، همراه با موسیقی زنده، اعمال می‌کند. و تاجایی که می تواند در تلاش‌ست این وجه زیبایی‎شناسی را در طول اجرا حفظ کند. ترکیب وجه کمیک روایت داستان، برای رفع دشواریِ معانی متن اصلی، ترفند جذابی‌ست که موثر واقع می‌شود. با این‌حال اجرا، در همین سطح باقی می‌ماند و همین سهل انگاری در روایت، آنرا در حد یک بازنمایی مختصر و کم‌عمق، معلق می‌گذارد. هرچند اجرای فعلی، در نگاهی دقیق‌تر، به شکلی زیرکانه، ایدئولوژی خاصی را طرح و نقد می‌کند، اما صرفا در شکلی از فرم، محتوا را عقب می‌راند. و در توازنی نابرابر، برای نمایشی‌تر کردن مفاهیم، حتی به شوخی نزدیک می‌شود و جنبه‌های عامه‌پسندانه‌ای می‌گیرد.
همین پیشی گرفتن فرم، اگرچه جذابیت‌های شاخصی دارد اما محتوا را از رسایی و تراز پایداریِ عمیق دور می‌کند و صرفا به یک اجرایِ مفرح صحنه‎‌ای فرو می‌کاهد.
برداشت هرآیینی از رمان اصلی، روایتگرانه‌ست، او با تابلوهای نوشتاری، حکمِ دانای کلی را ایفا می‌کند که به نظر می‌رسد خودِ اوست، جهان "استیون" را از دریچه‌ی برداشت شخصی‌اش از رمان جویس، و تحولاتی که قرارست کاراکتر اصلی تا رسیدن به "هنرمندشدن"، طی کند، تلطیف شده، با چاشنی طنز در صحنه مجسم می‌کند. با این حال، با توجه به حذف دیالوگ‌ها و مینیمال‌شدن درحد جملاتی کوتاه بر تابلوها، به سیاق شرح صحنه‌ی فیلم‌های صامت، جهانی مستقل آفریده که می‌تواند به نوبه‌ی خود با دراماتورژی قابلی در سازماندهی فصل‌ها و اپیزودها، ابزارهای مرکزی تئاتر را بکارگیرد و به مخاطب منتقل کند.
هوشمندی هرآیینی دراجرایِ مواردی که دارای حساسیت‌های ممیزی‌ست ، به شیوه‌ای خلاقانه قابل ستایش‌ست . که نه تنها منجر به حذف این بخش‌ها نشده بلکه جریانِ طنازی را نیز مضاعف پدید آورده است.

ایمان صیادبرهانی و محمد برهمنی، با سابقه‌ی حرفه‌ای خود دراین اجرا هم به خوبی نقش‌های خود را که در کاراکترهای متعدد متغیراست، ایفا می‌کنند. درمجموع اجرای "نمایش چهره‌ی مرد هنرمند درجوانی" در قیاس با رمان جویس و حتی انتظار برای واکاویِ تحول کاراکتر اصلی، قابل قضاوت و تطابق نیست، اما در وجه تئاتریکالیته‌ و جذابیت‌های بصری و نمایشی، می تواند قابل قبول و مفرح باشد.


نیلوفرثانی
"...مهمترین وجه نمایش چهره‌ی مرد هنرمند درجوانی درعین اقتباس، استقلال اوست که محصول ویژه‌ای از ظرفیت تئاتر، یعنی تولید امر زیباشناسی در صحنه است. "
چقدر خوب تحلیل و بررسی کرده بودین نیلوفر خانم عزیز
بهترین بخش از نظرم رو هم با اجازه تون بالا آوردم که بعدا باز بخونمش و متوجه تولید امر زیباشناسی در متنتون بشم :)
۱۳ دی ۱۳۹۸
ما سه شنبه میریم کار آقای مرادی رو ببینیم
من و دو سه تا از بچه ها
اگر اون طرف بودین قبل یا بعد نمایش خوش حال میشیم ببینیمتون
امیدوارم لذت ببرین از شازده. کار ارزشمندی بود.
۱۶ دی ۱۳۹۸
حتما محمدجان سپاس از رفاقتت
۱۶ دی ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام
این متن تنها بیانگر احساسات شخصی نویسنده ی نابالغ اش در قبال اثری کم نظیر بوده و فاقد هر گونه ارزش دیگری می باشد.

دقیقا ۳۹ دقیقه از اجرا گذشته بود، نمی گم ۴۰ یا ۳۸، چون دقیقا همون لحظه به ساعتم نگاه گردم، چون تو اون دقیقه من عریض ترین لبخند دنیا رو زده بودم، نه بخاطر اونچه اون لحظه در حال اجرا بود، نه...
قضیه فراتر از این حرف ها بود. من احساس کردم زنده ام، نفس میکشم پس لایق اون لبخند هستم؛ من زنده ام و نفس میکشم پس لبخند زدم، زدم که نه، چون ۷۰ دقیقه لبخند رو لبم بود، من زنده ام و نفس میکشم پس لبخندم رو عریض تر کردم، شاید به پهنای هستی، اخه هیچکس نمیدونه اول یا آخر هستی کجاست پس بذار خودم مشخصش کنم:
من میگم آغاز هستی ورود به سالن تئاتر در ساعت ۱۸، شروع ۷۰ دقیقه لذت، بی نیاز از هر کلام یا دیالوگی و تنها محتاج دیدن، شنیدن و ... دیدن ادامه ›› غرق شدن، هست.
من میگم آخر هستی، جایی هست که خودت رو ببازی رفیق، که غر بزنی و بنالی که چیه این زندگی، که دلت بگیره از دوستان و بخوای تنها باشی و بری تو یه بیمارستان بستری بشی.

من زندگی کردم
نه لزوما تو تئاتر
بلکه تو تماشاش
تو لم دادن رو صندلیم و کیفور شدنم
و اون لبخند لعنتی ۷۰ دقیقه ای
من زندگی کردم، تو نگرانی و ترس تموم شدن صفحه هایی که کارگردان هر بار بر میداشت و نشون میداد
من زندگی کردم، تو دلتنگی برای استیون، برای شجاعت نه گفتنش، برای مبارزه با گناهش،
دلم تنگ میشه برای شکستن پدر، برای خجالت زده شدنش
من دلم برای گریه های مادر تنگ میشه، اخه خیلی گریه های مادرم رو دیدم ۴ سال اخیر
من حتی دلم برای دختر بد و بی تربیت تنگ میشه، چون بدون سیاهی، سپیدی رنگ میبازه
من...

اه بد شد بذار دوباره برداشت کنیم
۳..۲..۱

سلام
حال من خوبه. اما تو این بار واقعا باور کن
حال من خوبه از دیدن تئاتر
از اینکه داستان زندگیم مثل یه فیلم از جلوی چشمام رد شد.
اما پرده ی آخر زندگیم هنوز مونده، به یه دوست عزیز قول دادم نذارم دراماتورژ برام بنویسش، پس خودم مینویسمش:

من
محمد مجللی هستم و روزی
چشمانم بالهای خورشید را خواهد سوزاند...
خوشحالم که انقدر دوسش داشتی مجللی جان
۰۳ دی ۱۳۹۸
چقدر با این حال خوب نیاز داریم این روزها، بیشتر از هر زمان دیگری
۰۵ دی ۱۳۹۸
ایشالا همیشه حال دلت خوب باشه رفیق مهربون و خوش قلب
۰۶ دی ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید