از آن شب که در چشمه نرگس گلی را مار زد، ممحسن همه چیز را جایی فراموش می کند حتا دستش را در میدان.
درب تالار ۵ دقیقه قبل از آغاز برنامه بسته میشود و پس از بسته شدن درب به هیچ عنوان ورود تماشاگران امکانپذیر نیست.
مخاطبان گرامی خانهی هنر، بایستی برای پارک اتومبیل از فضای خیابان هزارویکشب استفاده نمایند و جهت حفظ آسایش همسایهها، تحت هیچ شرایطی در فضای کوچهی شماره ۳ پارک ننمایند، که در این صورت از ورود ایشان به تالار جلوگیری خواهد شد.
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
نحوه روایت رویداد تا حد زیادی جذاب و گیرا بود . بازیگر ها شاید بجز یکی از آنها کاملا با معصومیت شخصیت ها همراه شده بودند و اتفاقا نکته قابل توجه این روایت دقیقا معصومیت کودکانه بازیگران بود که با شخصیت ها کاملا همگنی داشت . نقد دوستان رو خوندم اما حقیقتا نتونست ذره از خالصی و همگنی اثر برام کم کنه انقدر ساختار کلی و شکل روایت اثر خالص بود که شما فکر می کنید داره توی ذهنتون و به نحوی انتزاعی رقم میخوره. نداشتن برشور ، معرفی نکردن بازیگران و عدم حضور صاحب اثر از ضعف هایی بود که دیده شد.
اجرا بر پایه کلام و روایت بر صحنه نمایش جاری شد و برای خود بازیگر نیز قابل لمس نبود . توقع بیننده در حد کاراموزانی که برای گروهی از همکلاس نمایش داده میشود ، نباید فراتر رود . بعد زمان و مکان هم بازیگر را دچار تردید کرده بود . هزار توی نمایش از پیراهن یوسف تا نیش زدن نرگس کلی توسط اژدهای (مار) سر چشمه به روایاتی متفاوت و ناپیوسته سر میکشید . در پایان هم که فقط بازیگران را میتوان تشخیص داد که مورد تشویق قرار گرفتند و ظاهراً خبری از کارگردان یا نبود یا ما ندیدیم .
اینقدر حرکات غیر حرفه ای بود. که اصلا به نقد خود کار نمیرسه.
۱. بروشور معرفی که موجود نبود.
۲.بعد از اجرا تیم اجرا تشریف اوردن، بعد از اینکه تشویق شدن، در کمال ناباوری دور هم جمع شدن و شروع به صحبت کردن.
نه معرفی شدن، نه کارگردان کار دیدیم.
واقعا غیر حرف ای ترین اجراها هم این مسائل جزئی رعایت می کنند.
نقد خود کار خیلی جای صحبت داره که خب شاید یک سری هنرآموز اجرا کردند نشه خرده گرفت.