این داستان حکایت زندگی عجیب و غریب جوانی است که در سنین بلوغ، عشق جنگزدهای را تجربه میکند که بار این عشق را تا انتها به صورت نبرد فیزیکی و روانی به دوش میکشد. همه رویدادهای این داستان براساس تخیل نویسنده، اما با نگاهی به خاطرات واقعی رزمندگان و حال و هوای دوران انقلاب و دفاع مقدس نگارش شده است. در بخشی از این داستان میخوانیم: «احساس کردم همه دورم حلقه زدهاند، بیهوا چشمانم باز شد، نفسنفسزنان نگاهی بهشان انداختم و گفتم...».