صدای شیهه اسبی از خواب بیدارش کرد، شده بود جاوید.
جاوید با چشمان بُهت زده اش به دیوارهای اتاق نگاه می کرد.
گویی کسی او را در خواب بوسیده باشد. گونهی راست او خیس
شده بود و در مواجه با هوا مورمور می شد. دستش را بلند کرد
تا صورتش را پاک کند، اما انگشت نداشت. همانطور که داشت
به مشتِ بی انگشت خود نگاه می کرد، ناگهان صدای موسیقی
بلند شد. صدا از دور میآمد و باعث خنده اش میشد؛ مثل وقتی
که پدربزرگش او را در آغوش می گرفت و کف پاهایش را قلقلک
می داد. از روی تخت بلند شد. انگار از کنار کسی که خوابیده
بلند میشود. آرام و بیسر و صدا. چند قدمی تا در خروجی اتاق
فاصله بود. ترسید به پاهایش نگاه کند و دست دیگرش را پشت…
این کتاب شامل مجموعه خاطرات غیر ارادی علی رفیعی است که متمرکز بر سربازی تعریف میشود.
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید