در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مستند پروژه ازدواج
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 01:51:23
مطرح شدن پیشنهاد ازدواج بیماران در یک مرکز نگهداری از بیماران اعصاب و روان، با مخالفت‌ها و مشکلات زیادی روبرو می‌شود.

آواها

«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
پروژه ازدواج یا راه حل ساده برای یک مشکل پیچیده
فیلم پروژه ازدواج به طور عمده بر روی مساله ازدواج و روابط عاطفی مرتبط با آن در یک مرکز نگهداری بیماران روانی(سرای احسان) تمرکز کرده و مشکلات و موانع موجود در این حوزه را مورد توجه قرار می دهد. سیر تاملات فیلم در دو فاز قابل دسته بندی است: نمایش وضعیت موجود مددجویان مرکز با تاکید بر عواطف معطوف بر جنس مخالف؛ ارائه راه حل برای پاسخگویی به نیازهای ارتباطی-عاطفی- جنسی.
در نمایش وضعیت موجود مددجویان، نمایش تصویری عواطف، احساسات، نیازها، مشکلات مددجویان، محدودیت ها در بیان احساس، محدودیت ها در ارتباط فیزیکی با جنس مخالف، ناتوانی در بیان احساسات و عواطف و... در فیلم نمایش داده می شود و تا حد مناسبی احساس همدردی و همدلی بیننده را بر می انگیزاند. اگر چه این احساس می تواند یک حس دلسوزی کوتاه مدت باشد که در نهایت لزوما به یک حس عمیق همدردی که محرک یک حرکت عملگرایانه در بیننده باشد ختم نشود. اگر چه کارگردان در بیان شرایط دشوار فعلی مددجویان به منظور برقراری روابط عاطفی منجر به ازدواج تا حدودی موفق عمل می کند، اما در زمینه تحلیل شرایط و در نهایت ارائه راه حل کاملا به بیراهه می رود. در طول فیلم(به ویژه اوایل فیلم) بخوبی مشخص می شود که روانشناسان، روانپزشکان، مددکاران و کاردرمانگر مرکز به طور موکد با ازدواج سحر و سیف اله مخالف هستند و دلایل روشن و منطقی برای این امر بیان می کنند. کارگردان بدون تمرکز بر روی دلایل موجود و تحلیل آنها، با ایجاد شرایط احساسی و سانتی مانتال سعی در جذب حس مخاطب در جهت مقدس جلوه دادن ازدواج مددجویان دارد و به طور کاملا شفاف جهت گیری خود را نسبت به مساله ازدواج مددجویان بیان می کند. طوریکه خود را درجبهه طرفداران این نوع ازدواج قرار داده و با بکارگیری تمهیدات سینمایی جبهه دشمن متشکل از روانشناسان و روانپزشکان را تشکیل داده و محکوم می کند. به طور مثال دقت کنید به تدوین با ریتم تند مربوط به مباحثه ی اعضای واحدهای تخصصی مرکز در زمینه ی پیدا کردن اسامی افراد کاندیدا برای ازدواج ... دیدن ادامه ›› که کاملا جانبدارانه محکومیت جبهه مخالف را اعلام و رویکرد علمی آنان را تخطئه می کند.
اما حقیقت مساله ازدواج افراد دارای اختلالات شدید روانی مساله ای نیست که صرفا با تحریک احساسات و یکجانبه نگری قابل قضاوت باشد. اولا عوامل متعدی در زمینه ی سبب شناسی اختلالات شدید روانی مطرح شده است. عوامل زیست-شیمیایی، ساختار و عملکرد مغز، عوامل ژنتیک، آسیبهای دوران کودکی، عوامل روانشناختی، عوامل خانوادگی، عوامل اجتماعی، سیاست گذاری های دولتی (تبعیض، فقر، اعتیاد، فرهنگ سازی، مشکلات بهداشت و درمان، عدم کنترل کیفی و کمّی زاد و ولد) و ... می توانند یک فرد را تا مرز فروپاشی روانی و دچار شدن به مشکلات شدید ذهنی و روانی نظیر اسکیزوفرنیا و دو قطبی شدن هدایت کنند. بنابراین پیشاپیش عوامل و افراد زیادی در شکل گیری و ایجاد چنین افرادی در جامعه دخیل و مقصر هستند که به هیچ وجه پاسخگوی نقش خود نیستند. حال اگر از کاتالیزورهای ایجاد بیماری روانی در افراد عبور کنیم، با یک دیدِ وجودگرایانه به این نقطه می رسیم که افرادی با مشکلات شدید روانی در یک اردوگاه انضباطی (نه مرکز بهبود و درمان) وجود دارند که دارای احساسات، عواطف انسانی و جنسی هستند. باید با این عواطف و نیازها چه کرد؟ در این مرحله نیز باید حوزه تحلیل را هوشمندانه تر بنگریم: جامعه ای که ساختار قانونگذاری و حتی عرفی آن اجازه ی ارتباط با جنس مخالف را نمی دهد. ابتدا ببینیم جامعه، عرف، سیاستگذار و قانونگذار چه دیدگاهی نسبت به این نیازها دارند:
1- تقریباً هرگونه ارتباط با جنس مخالف ممنوع و ناشایست و در موارد بسیاری مستوجب عقوبت است.
2- ازدواج یک دختر (حتی اگر مانند مرجان 42 ساله باشد) نیاز به اذن ولی دارد. یعنی یک دختر ولو 42 ساله فهم لازم برای تصمیم گیری در مورد سرنوشت خودش را ندارد و پدر یا ولی هر چند اگر به هیچ عنوان صالح نباشد به مانند یک مالک در این زمینه صاحب حق تصمیم گیری است.
3- تقریبا هیچ راه حلی بجز ازدواج (مثلا راه حل صیغه ی موقت) برای این مددجویان پذیرفتنی نیست.
پس نادیده گرفتن موانع اصلی ازدواج این گونه افراد در ساختار موجود اجتماعی و گسیل سیل تقصیرات به سوی روانشناس، روانپزشک، کاردرمانگر و مددکار دیدگاه منصفانه ای به نظر نمی رسد. از سوی دیگر فرض کنید بطور مطلق احساسات صرف را محور قرار دهیم و قضاوت نهایی ما این باشد که به هر نحوی شده دو بیمار روانی حق دارند با هم ازدواج کنند و تشکیل خانواده دهند. در مرحله ی بعد چه اتفاقی رخ خواهد داد؟ معضلات جدی همچون عدم وجود آمادگی های شخصیتی و مسئولیت پذیری به منظور درگیر شدن در یک زندگی مشترک، امکان عود علائم بلافاصله بعد از قطع دارو، مشکلات جدی اقتصادی، شغلی و درآمدی و فروکش کردن احساسات و نیازهای اولیه بلافاصله بعد از ازدواج چهره از نقاب بیرون خواهند کشید و بهشت موقت ساخته شده را به یک جهنم مطلق تبدیل خواهند کرد. اتفاق نامیمون تر زمانی رخ خواهد داد که احتمالا زوج تصمیم به تولید مثل می کنند. در حالیکه خانواده های سالم و مدعی نیز خود با مشکلات بسیار جدی در زمینه های پرورش و رشد کودک و آموزش رفتاری به او مواجه هستند، در نظر بگیرید تولید مثل در چنین شرایط خانوادگی چه خیانت بزرگی به خود کودک و چه آسیب جدی به اجتماع وارد خواهد کرد. بنابراین دلسوزیِ سطحیِ مبتذل بدون در نظر گرفتن عوامل تاثیرگذار و بدون یک تحلیل ساده سردستی از شرایط آینده به هیچ وجه از ارزش اخلاقی و انسانی برخوردار نبوده و صرفا یک شعار با ظاهر اخلاقی و جوهر ضد اخلاقی خواهد بود. بنابراین یک فرد اخلاقی صاحب اندیشه ترجیح می دهد به جای تجویز یک راه حل کوتاه مدت با عواقب خطرناک به دنبال راه حل درست و واقعی این مساله باشد. در این شرایط خانواده ها، جامعه و دولت متهم هستند که چرا اولا شرایط به وجود آمدن این افراد را ایجاد می کنند؟ ثانیا چرا مسئولیت پذیری لازم در قبال درمان و بهبود این افراد را به عهده نمی گیرند و صرفا به تجویز نسخه های سطحی، گمراه کننده و ساده انگارانه اکتفا می کنند.
اگر اشک های سحر به خاطر اینکه نمی تواند به معشوقش برسد ما را غمگین می کند به اشک هایی فکر کنیم که سحر چند ماه بعد از ازدواج بخاطر کتک خوردن از همسرش خواهد ریخت. به اشک های کودکی فکر کنیم که در یک شرایط فوق العاده بحرانی رشد کرده و در زندگی که یکبار فرصت تجربه کردن آن را دارد با انواع مختلفی از بحران های روانی دست و پنجه نرم خواهد کرد. به استیصال سیف اله در تامین نیازهای جنسی، عاطفی و اقتصادی و ... فکر کنیم. اگر از اینکه سحر لباس های خود را بجای کمد در زیر تشک خود قرار می دهد یا از شکسته بودن دندانهای او شرمسار شدیم به هزینه ساختمانی که می توانست بودجه اش برای خرید کمد و تخت و ترمیم دندان های سحر خرج شود بیاندیشیم و شرمسار شویم. اگر به تنهایی ها و احساسات پیش از ازدواج افراد فاقد صلاحیت ازدواج فکر می کنیم به پشیمان شدن ها و احساسات غمناک احتمالی بعد از ازدواج آنها فکر کنیم. اگر به رفع نیازهای جنسی فکر می کنیم و بدترین راه حل را پیشنهاد میدهیم به راه حل های جایگزین مناسب و کم تهاجمی (مانند پیشنهاد دکتر کریمی در فیلم) فکر کنیم. به نقش جامعه، دولت و قانونگذار، خانواده، افراد و خودمان در ایجاد بسترها و زمینه های آسیب مستقیم و غیر مستقیم به این افراد بیچاره و مستاصل فکر کنیم.
در سیر نمادین رشد عشق و علاقه بین دو زوج مختلف در فیلم شاهد ساخت و تکمیل یک مسجد بودیم که همچون نمادی سترگ در زمینه تسهیل ایجاد پیوند زناشویی بین مرد و زن نشان داده شد. اگرچه این نمادگرایی در پایان با شکست پروژه ازدواج همراه بود و تمهید ساده کارگردان در استفاده از نمادهای مذهبی به منظور تهییج احساسات بیننده با شکست مواجه شد، اما ایکاش همزمان با مراحل تبدیل یک مخروبه به یک مسجد، این امکان وجود داشت تا خیل مشکلاتی که گریبانگیر مددجویان مرکز هست نیز در این سیر، بطور واقعی حل شده و شاهد شکوفا شدن موج زندگی و شادی در قلب این مددجویان مستحق بودیم تا چنین نمادسازی هایی از یک مساله تصویری صرف به یک جریان مستند زندگی ساز و تاثیرگذار تبدیل میشد. این مهم نه با ازدواج دو مددجو بلکه با بهبود، درمان و امکان بازگشت مددجو به آغوش خانواده و جامعه امکانپذیر می نماید.
امیرمسعود فدائی، سارا_ز و امیر مسعود این را خواندند
مهرداد قانع این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید