روزهای تعطیل گالری: شنبه ها
وقت های زیادی را در آتلیه کوچک خود می گذرانم وتمام درونم را به فرم و رنگ تبدیل میکنم.
اتمسفری که بیشتر منفوریات همانند سرم در افکارم قطره قطره چکه میکند تا مرا به درون خود فرو ببرد.
گاهی این ناملایمات آنقدر سنگین می شود که شاید منجر به خفگی شود. برخی اوقات بی هیچ علتی شادمانیم.
واینجاست که هنر پدیدار میگردد؛ لبریز از احساس، حس شگفتی خورده نشدن و قطع نشدن تراژدی؛ یا یک پایان خوش که با روح زنده بر صفحه پدیدار می شود. که به بخشی از هنرمند تبدیل شده وجدایی از این بخش سخت است.
چشم ها حفره های روی صورت اند که میتوانند از روشن تا تاریک ترین وضعیت را به مخاطب وارد کنند.
روزمره گی بی پایان؛ وقایعی که جزیی از ما شدند؛ خبرهای تیزی که مانند سوزن می خراشند.
وهمانند چارلی چاپلین در یک صحنه از هنرنماییهایش ساعتهای زیادی را صرف سفت کردن پیچها می کنیم برای ادامه دادن...
در دیاری که مردان وزنان از حقوق برابر برخوردارند اما در سرزمین من هنوز زن ها کتک می خورند و سنگسار می شوند.
برابریتی درون مدرنیته؛ یا شاید محصول مدرنیته این بوده.
ومن فقط نگاه هایشان را می کشم. نگاه هایی با چشم باز یا بسته.
آنها فقط نگاه می کنند.
علی رحیمی | پاییز1395
منبع: سایت گالریاینفو