روزهای تعطیل گالری: پنجشنبه ها
فرو رونده در بُن استخوان; آنجا که حروف، در هم تنیده، کلمه می شوند.
فرو رونده، آنجا که در تاریکی، کلمات، آب دیده و گداخته، جمله می شوند.
فرو رونده به جرح ِ شدن ها با تیزی نور سراسربین .سمج! آن چنان که نخست از بلوک مغز به بلوکی تراوش ناپذیر تبعیدت می کند و آنگاه نوبت تخم گذاشتن نور چراغ قوه است در ذهن. لاروهای بی شمار نور، تکثیر شدنی.
حالا دیگر ماییم
فرو رونده به جرح خود
به جرح یکدیگر
"آثار پیش رو از مجموعه ای که به تدریج طی سالهای گذشته در مواجهه با سانسور تعدادی از شعرهایم شکل گرفت، انتخاب شده اند"
افتتاحیه: ۲۴ شهریور ۱۳۹۶ ساعت ۱۶ الی ۲۰