نوشته ای بر آثار علی گنجوی / ناپیدا / گالری اُ
«رهاشدگی اندامواره»
نمایشگاه ناپیدا، تابلوهایی با ابعاد بزرگیست که زمینهی تیره دارد و سوژههای آن نیز در همان طیف رنگی زمینهاند، چنانکه با خطوط و ترسیم مرزها و نوری موضعی میتوان آنها را تشخیص داد . دراین بین، و در میان هیاتِ بدنها و اندامها، گاه دستها و پاها، با تابش نور، رنگ آبی درخشانی گرفتهاند که متمایزکننده و نقطهی ثقل و عطف هر تابلو است.
فیگور این اندامها، در مجموعه ناپیدا حاوی مضامین مفهومی و رخدادیست که تنها در سطح بوم و اثر باقی نمیماند و بیننده را در ظرفی از ارتباط
... دیدن ادامه ››
بصری و معنایی بیآنکه نظمِ مسلط انداموارگی شکسته شود، میگنجاند و از او به نوعی دیگر از مداخله گفتمانِ هنری و کنشگری دیداری و تخیل دعوت میکند.
بدنها در تاریکیاند و گویی رخوت و مسخشدگی اشان با تلالویِ نور آبی، راه نجات را یافته است.
درخشندگی دستها که با هر فیگور، عاطفه و تاثری را نیز عیان میکند، در حقیقت برهم زنندهی سکون تخت تصاویرِ به ظاهر معمول از آدمهاییست که حاویِ جریانی متحرک میشود. آنها در هر اثر، وضعیتی دارند که در اندامهای درخشان به حکم آینگی بازنمود و هویت یافتهاند. این قسمتهای رنگی، که به نظر میرسد به عمد گزینش شده، تبدیل به رفلکسهای نوری شدهاند؛ همان نقاط ربط و اتصال با مخاطبی که گویی باید آن دستها را لمس کند و یا بگیرد و در ضربانی مشترک، به بیمرز برسد؛ دستهای آبی، مفّری برای رهایی، گاه در حالت تضرع، گاه پرواز، گاه در پیوند، گاه گرهشده و گاه در ایستایی، با تمایز رنگی به گفتگویی دعوتکننده در صحن آمدهاند و هربار از معنای تجریدی آن اندام به زبان و اندامهای دیگر، قابل تعّیناند. پاهایی که از افتادگی و سکون، به حالتِ روی پنجه و پریدن تغییر کرده و معنادار شدهاند.
دستها در حالات خود و با برجستگی در زمینه، تولید میل را از طریق هویتبخشی به اندامی زنده، واجد معانی و انرژی جاری میکند که مدارهای اتصالی با انتقال آن به مخاطب مسیری نو میسازد. فضایی که بارِ شدتی متفاوتی را ایجاد کرده و توأمان در کورانی چندوجهی مخاطب را تحت تاثیر قرار میدهد.
آثار علی گنجوی، انسانها را محصور در فضایی تیره، تنها در انزوا و عمقی به تصویر میکشد که همواره راه روشنی برای برون رفت ازاین فضا را دارد. دریچههایی از جنسِ خود، اندامهایی نجاتدهنده، برای عبور از مرزهای تنانه و ایستایی، به مفاهیمی انتزاعی که بازنموده قلمروزداییِ مناطق بیاثر و ساختِ قلمروهای نو در کالبدست.
تابلوها درگیرکننده با ترکیببندی هوشمندانهای از رنگها، جزئیاتی از چین و شکن پارچهها و لباسها، و طراحیِ استادانهای در غیابِ اضافهگوییست که هنر را به مثابهی مسیر گفتگویی برای مفاهیم مشترک انسانی و تاثراتِ عاطفی، انضمامی کرده است.
نیلوفرثانی
1 آبان 99