در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش گلوله رو گذاشت توی اسلحه ...
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 06:47:21
امکان خرید پایان یافته
۲۵ اردیبهشت تا ۲۳ خرداد ۱۳۹۳
۲۰:۳۰  |  ۴۰ دقیقه
بها: ۱۲,۰۰۰ تومان

نام کامل: گلوله رو گذاشت توی اسلحه، نوک اسلحه رو گذاشت رو شقیقه دستشو گذاشت رو ماشه, ماشه رو نکشید

برداشت آزاد از آخر خط نوشته پیتر تورینی
دوشنبه ها تخفیف دانشجویی حضوری

یادداشت کارگردان
مرگ چالش انگیز ترین معقوله ای است که انسان از بدو حضورش با آن در گیر است.حال اینکه چگونه به سراغ مرگ برویم و یا مرگ چطور به سراغمان بیاید بسیار مهم است.
دربخشی از نمایش یکی از اجرا کنند گان می گوید (هر کسی یه وقتی می میره اما اینکه چطوری بمیری خیلی مهمه/مهمه)
این نمایش که جریان خودکشی 4 نفر را به تصویر می کشد انسان را در برابر خودش قرار می دهد و دستش را روی گلوی مخاطب خود فشار می دهد و به او تلنگری می زند برای تمام لحظاتی که سپری  می کند(تا حالا شده خیانت کنید)این نمایش داستان خطی به معنای کلاسیک ندارد و اجرا بر فضا سازی های افکتیو و تک دیالوگ های تکرار شونده استوار است و کلمات ،وسایل صحنه و خود تماشاگران درام نمایش را شکل می دهند.(من اینجا تا هزار می شمارم و همه چیزو تموم می کنم)شکل اجرا 4 سویه طراحی شده و تماشاگر در طول 40 دقیقه اجرا به شکلی آیینی با فرمتی مدرن شده در کل اجرا نمایش را همراهی می کند دست به عمل می زند و حتی در خوردن هم با ما شریک می شود...(لذت ،چه لذتی داره خوردن یه کاسه فالوده شیرازی توی هوای گرم با هیچی عوضش نمی کنم)



گزارش تصویری تیوال از نمایش گلوله رو گذاشت توی اسلحه... / عکاس: سید ضیاالدین صفویان

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از نمایش گلوله رو گذاشت توی اسلحه... / عکاس: مهدی اسماعیلیان

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از نمایش گلوله رو گذاشت توی اسلحه... / عکاس: سمانه جویا

... دیدن همه عکس‌ها ››

عکس‌های پایه

نمایش گلوله رو گذاشت توی اسلحه ... | عکس

اخبار

›› نقد نمایش «گلوله رو گذاشت توی اسلحه...»

›› نشست نقد و بررسی نمایش «گلوله رو گذاشت توی اسلحه،....»

›› کیهان ملکی و دکتر شهرام خرازی ها مهمان نمایش گلوله رو گذاشت تو اسلحه

›› ˝گلوله‏ رو گذاشت توی اسلحه...˝ کاری از شایان فیروزی در خانه نمایش آو با اسقبال کم نظیری مخاطبان روبرو شد.

›› اجرای ویژه خبرنگاران نمایش « گلوله رو گذاشت تو اسلحه،.......»

آواها

مکان

خیابان انقلاب، خیابان خارک، بن بست اول، پلاک ۵
تلفن:  ۶۶۷۲۴۸۱۵

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
"گلوله .." رو دیدم
تجربه جالبی بود
اسم‌شم باحال بود
نمی‌خوام توضیحی بدم که کسایی که بعداً می‌بینن از لذت‌شون کم بشه
ولی به عنوان یه کار متفاوت
خوب بود.

manimoon..
niloofar.Lotus، نگار اسکندری و طاها این را خواندند
سپهر امیدوار این را دوست دارد
manimoon بازی افتتاحیه جام جهانی شروع شد . ما که نتونستیم افتتاحیه رو ببینیم .
۲۳ خرداد ۱۳۹۳
بزن شبکه 2
فامیل دور داره با ببعی در مورد بلیط جام جهانی حرف می‌زنه :)

manimoon..
۲۳ خرداد ۱۳۹۳
ای وای مرسی
۲۳ خرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گزارش دریافتی از روزنامه جهان صنعت
http://www.jahanesanat.com/index.php?year=1393&month=03&day=12&category=8
نگاهی به نمایش تازه شایان فیروزی در پلاتو آو؛ من تا هزار می‌شمارم و همه چیزو تموم می‌کنم
گروه فرهنگ- نمی‌دانم تا حالا گذرتان به حمام‌های قدیمی افتاده یا نه‌. زیرزمینی نمور که باد تویش می‌پیچد و از تمام درزهایش سرما می‌زند به مغز استخوان‌. حمام‌هایی که آدم را یاد داستان‌های ترسناکی می‌اندازند که پسرعمو‌های بزرگ‌ترمان از جن و روح و شبحی در تاریکی برایمان تعریف می‌کردند‌، ساختمانی با آجر‌های قدیمی و ستون‌های قطور‌.
حالا تمام تصاویری که از حمام‌های قدیمی و خوف ناک دارید دور بریزید‌. حمامی را تصور کنید که حالا تبدیل شده به سالن نمایش‌. صندلی و میز و سکویی برای نشستن‌. کافه و بوی قهوه که می‌پیچد و باد سردی که هنوز می‌خورد به صورتت‌. پلاتو آو در میدان فاطمی قبل از آنکه سالن نمایش بشود، حمام بوده‌. این روزها که گروه‌های نمایش کوچک و بعضا دانشجویی در حال شکل‌گیری‌اند و کمبود سالن اجرا روی خرخره شان دست انداخته، سالن‌های اینچنینی روزنه امیدی است برای جوانانی که پشتوانه‌ای جز پشتکار خود ... دیدن ادامه ›› ندارند‌.
این روزها نمایش «گلوله رو گذاشت توی اسلحه‌، دستشو گذاشت روی ماشه‌، نوک اسلحه رو گذاشت روی شقیقه‌ش‌، ماشه رو نکشید» به نویسندگی و کارگردانی شایان فیروزی در پلاتو آو در حال اجراست‌. نمایشنامه‌ای که برداشتی آزاد از داستان «آخر خط» نوشته پیتر تورینی است و حالا تنها کاراکتر داستان اصلی تبدیل شده به هشت شخصیت که برایتان زندگیشان را تعریف می‌کنند‌.
از همان لحظه ابتدایی و آغاز اجرا می‌فهمید کار نزدیکی فراوانی به پرفورمنس دارد‌. هرچند کفه تئاتر بر پرفورمنس می‌چربد‌. در هر حال فضای کار را باید پست مدرن دانست‌. داستان برمی‌گردد به مرگ و خودکشی‌. انسان‌هایی که از تمام دنیا بریدند و راهی جز خودکشی ندارند‌. بعضی‌ها هم روی می‌آورند به دیگر کشی‌. در حقیقیت تئاتر فیروزی نمایشی از جامعه‌ای است که مردمش همدیگر را دارند می‌برند به لبه پرتگاه‌، پرتگاهی که پایانش مرگ و نیستی است‌. شماره‌هایی که در تمام اجرا از زبان بازیگران تکرار می‌شود انگار سال‌های عمر مردم است‌، شاید هم شمارش خود مردم‌. مردمی که هر روز و هر ساعت و هر دقیقه می‌میرند و یا خودکشی می‌کنند‌، انسان‌هایی که از جامعه بریدند‌. جامعه‌ای که خودش نقش اصلی در پوچی و نیستی انسان‌ها دارد‌. فیروزی در تئاتر قبلی‌اش هم فضایی شبیه به تئاتر «گلوله را گذاشت‌.‌.‌.» داشت‌. شاید انتخاب سالن آو هوشمندانه‌ترین انتخاب گروه فیروزی باشد‌. فضاسازی اجرا همراه با موزیک و نورپردازی و پتانسل سالن کمک بسیاری به درآمدن نمایش کرده‌، صدایی که در سالن تاریک نمایش می‌پیچد و فضایی وهم‌انگیز برای مخاطب می‌سازد‌. فضایی که همان حسی را منتقل می‌کند که کارگردان انتظار داشته‌. فیروزی در مصاحبه‌ای گفته: «ما نگاهی به مقوله مرگ و به موازات آن زمان داریم؛ شاید مرگ بعد از مفهوم زمان قرار می‌گیرد و در واقع زمان خیلی اهمیت پیدا می‌کند‌. شرایط، آدم‌های اطراف و خود شخص از عواملی هستند که باعث می‌شوند یک آدم آنقدر تحت فشار قرار گیرد که درصدد خودکشی برآید‌ اما این موضوع در نمایش به خودکشی ختم نمی‌شود و بحث مرگ تنها یک محرک و خط است» برعکس اکثر پرفورمنس‌هایی که استفاده از مخاطب درشان در حد یک حرکت نمایشی و بی‌تاثیر می‌ماند‌. نمایش فیروزی از حس و نگاه مخاطب بهره زیادی برده‌. وقتی موضوع مرگ است، وقتی دست و پنجه نرم کردن با احساسات انسانی است، بده‌بستان نگاه و گاهی هم کلام بین مخاطب و بازیگر در طول اجرا می‌تواند نمایش را جذاب‌تر کند‌. فیروزی در این باره گفته: «تلاش ما بر این است که تماشاگر علاوه بر تفکر دست به عمل بزند‌ چون این نمایش نه به اجبار بلکه در اثر تکرار باعث تعامل بیشتر تماشاگر با کار همچون دیالوگ گفتن، نوشیدن و حرکت در صحنه می‌شود».
شاید نقطه ضعف اجرا را باید بازی بعضی بازیگرها دانست‌. گاهی مصنوعی می‌شود و گاهی هم از دستشان در می‌رود‌. در هر صورت کاری که دانشجویی باشد بی‌عیب نیست‌ البته در مقایسه با تئاتر‌هایی که در سالن‌های اصلی تئاترشهر به نمایش در می‌آیند بسیار جذاب‌تر است‌. همین که اجرا در باتلاق گیشه و استفاده از متن‌های بعضا خنده‌دار و کلیشه‌ای می‌افتد جای شکرش باقی است‌. تفکری پشت اجراست؛ تفکری که به مخاطب هم منتقل می‌شود‌.
نقطه قوت دیگر اجرای پایان‌بندی است‌. نمایش با مرگ خاتمه نمی‌یابد‌ بلکه زندگی است که ادامه دارد‌. زندگی که بهانه‌اش برای ادامه گاهی کوچک است به اندازه چشیدن طعم یک فالوده یخ‌.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

گزارش دریافتی از سایت تخصصی ستاره سینما
http://www.cinemastar.ir/?p=2448
نگاهی به نمایش “گلوله رو گذاشت توی اسلحه، …”
ستاره سینما – هنرهای نمایشی : محمد امین عندلیبی یادداشتی با نام “گذری به مرگ” با نگاهی کوتاه به نمایش «گلوله رو گذاشت توی اسلحه، دستشو گذاشت روی ماشه، نوک اسلحه رو گذاشت روی شققیه ش، ماشه رو نکشید» به کارگردانی شایان فیروزی منتشر کرده که در زیر می خوانید :

«زندگی به هیچ نمی ارزد، اما ارزش هیچ چیز به اندازه ی زندگی نیست.» ... دیدن ادامه ›› آندره مالرو

بارها ، برای خیلی ها، در لحظات مختلف از گذران روز، پیش آمده که به مرگ به مثابه راه نجات و به خودکشی، به عنوان آخرین راه حل نگاه می کنند. ولی واقعن چند نفر هستند – که به هر دلیل – «ماشه را نکشند»! نمایش «گلوله را…» درباره همین آدم هایی است که می خواهند ماشه را بکشند، ولی نمی کشند.

وقتی به لحظه ی خودکشی نزدیک می شوید، دیگر به دنبال دلایل منطقی نیستید. کابوسی از دلایل به ذهن شما خطور می کند؛ چنان که آدم های نمایش مدام راه می روند و از ما و از خودشان می پرسند: (شما سیگار می کشید؟… شما بچه دارید؟… شما… پس شما محکومید!) به همین سادگی برای مرگشان دلیل می تراشند!می شود از زاویه دیگری هم به قضیه نگاه کرد: «دیگران» محکومند. “دیگران” (خواسته یا ناخواسته) با سکوت خودشان، با رضایت دادن به مرگ دیگری، با تنها و بی پناه گذاشتن شان، ما را به سوی خودکشی سوق می دهند، یا از آن بدتر، به سوی کشتن دیگران! اصلا مهم نیست چرا و چگونه این آدم ها، به اینجا رسیده اند. فقط و فقط، مهم این است که به اینجا رسیده اند. حتی شاید بعدش هم مهم نباشد: اینکه ماشه را می کشند یا نمی کشند!

بازیگران اتمسفر نمایش را با شمارش اعداد می سازند. هر عدد قدمی است، به سوی خودکشی. اعداد پراکنده اند، چون هر کدام از این آدم ها متفاوت اند. هرکدام از مسیری به سمت مرگ پیش می روند: یکی با 98، 569، 871 و دیگری، همزمان با پیمودن لحظاتی از 4 تا 995 با گذر از اعدادی دیگر.

«دور باطل» و «گذر زمان» دو موتیف اصلی در کارگردانی اثر هستند. این آدم ها دچار «دور باطل» شده اند: تصمیم می گیرند خودکشی کنند، مقدماتش را فراهام می کنند، دچار تردید می شوند، ماشه را نمی کشند و باز به فکر خودکشی می افتند و این دور باطل دوباره تکرار می شود.

این حالت به شکل های مختلف در نمایش نشان داده می شود: از یک سو، در بخشی از نمایش، چندین بار یک جمله به صورت نریشن تکرار می شود و بازیگران به صورت پیوسته، یک حرکت تکراری را انجام می دهند. از سوی دیگر، بازیگران چند تماشاچی را – که بر روی یک صندلی چرخدار نشسته اند – به صورت یک دور گردش کامل ساعتگرد، به تدریج در صحنه حرکت می دهند. در پایان نمایش هم برمی گردیم به نقطه ی شروع نمایش. موتیف گذر زمان هم، با تند و کند شدن نریشن و حرکت های بازیگران نشان داده می شود: گاهی زمان به صورت اسلوموشن طی می شود و وقتی دیگر به صورت دور تند. این تمهید کارگردان، نشان دهنده ی این مسئله است که زمان برای همه ی این آدم ها، یکسان نمی گذرد.
در طول نمایش، بارها تاکید می شود که ما در جای اشتباه نشسته ایم؛ سر جای خودمان نیستیم. این دو پیام دارد: اول اینکه ما در جایگاه مناسب برای قضاوت این افراد ننشسته ایم. پس حق نداریم آن ها را محکوم کنیم؛ و پیام دوم در حالتی است که دچار همذات پنداری با بازیگران شویم: اگر «من» در جایگاه درست بودم و سر جای خودم نشسته بودم، کارم به این وضعیت عصبی نمی کشید که کارم به اینجا بکشد که گلوله را در اسلحه بگذارم و…

پرسش اصلی این است: ماشه را می کشد یا نه؟! آیا مرگ به وحشتش می ارزد؟ می شود دل کند از «طعم گیلاس» (ارجاع به فیلم عباس کیارستمی)؟ می شودآخرین کتاب را نخوانیم و بمیریم؟ همان طور که انگیزه ی این آدم ها برای خودکشی متفاوت است، دلیل هایشان برای عدم خودکشی هم متفاوت است. اوج تردید آدم ها هم در یک عدد مانده به رقم 1000 (لحظه ی پایان زندگی)است.

اینجاست که به یاد کلام «آلبر کامو» در شروع کتاب «افسانه سیزیف» می افتیم: «تنها یک مسئله فلسفی واقعن جدی وجود دارد و آن هم خودکشی ست. تشخیص اینکه زندگی ارزش دارد یا به زیستنش نمی ارزد.»
فاطمه صدیف این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید