حکایت دل است و اشک ریز دلسپردگی ، و تو می دانی دل باختن در فراسوی تنهائی ها سمت و سوی سوختگی است و افروختگی ، شبی است بس بعید و ویرانگر شام دلدادگی و حیرانی و هجران ، راوی شکرشکن خوش الحان کوک کن امشب روایت تنهائی و دل دادگی مرا به کلک نالان و بغض دار ثانیه ها ، آی قامت بلند بالای قداره ی سوگواری ، نهیب کن سرآشفته گلریز هزار توی یک تاریخ گلوگیر آه مرا!!!
...
گل و قداره ، حکایت دل است و دلدادگی ، غریو شور است و حیات ، تازه گی و سبزی و آنکه چشم می یازد بر ساعتی و بیش از آن بر خضرای آغوش دلسوخته عاشقان ، هر که بر این مدار یار دیدار این روایت شد ، عاشق بود و غریب ، با شادمانه های رقص و پایکوبان ساز و نوا ، با سرمستی و کژدار و مریزهای صادقانه و روایت ماند و داستان هر چه بود و هر چه هست همچنان باقی ، گل و قداره را نه آرام بر نشیمن صندلی های سمندریان ، بلکه به تمام قد ایستاده باید میهمان چشمان کرد ، تا در خستگی نانوشته پاهایت درد آکل و رستم ، جانت را در نوردد و آرام گیری در سرانجام بی انجام مادر و مرجان
...
نمایش ایرانی و اصیل گل و قداره به روایت استاد فراهانی عزیز ، یکی از زیباترین نمایش های ایرانی سال های اخیر بود که در سالن استاد سمندریان تماشا کردم ، متن و بیان بازیگران ، موسیقی زنده و سنتی اعلا ، حرکات موزون و رقص خارق العاده گروه استاد ماسوله و انتخاب نه البته آزاد و اقتباسی از قلم نگاره
... دیدن ادامه ››
ی هدایت نقاط ممتاز و برجسته و تحسین برانگیز این کار بود البته بودند چند نقصان کوتاه و کوچک که می شد نباشند ، عزیزان بروند و ببینند و خود قضاوت کنند
...
تماشای گل و قداره کنار استاد محمود دولت آبادی صفای دیگری داشت . از استاد فراهانی جهت تمام زحمت های متحمل شده و از گروه فوق العاده که اجرائی خوب و قابل تحسین را رقم زدند تقدیر و سپاس دارم علی الخصوص استاد فریدی ماسوله که مانند همیشه بی نظیر بود و بی مثال