در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش پرفورمنس شعرخوانی من گرگ خیالبافی هستم
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 04:26:17
امکان خرید پایان یافته
 
چهارشنبه ۲۱ تا ۲۳ اسفند ۱۳۹۲
۱۸:۰۰
بها: ۱۰,۰۰۰ تومان

این اثر ترکیبی از شعر و اجراست، با بهره‌گیری از شعرهای الیاس علوی شاعر افغان اجرا می‌شود‌.
حمید پورآذری این اجرا را با گروهی از هنرجویان افغان خود و برای کمک به هنرمندان بیمار در گالری «محسن» اجرا می‌کند.

«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
تواضع و سادگی آقای پورآذری بسیار ستودنی است،ایشون جزء کارگردان های خلاق تئاتر هستند که با کمترین امکانات می تونن کارهای زیبایی رو به نمایش بذارن مثل نمایش بی نظیر و فوق العاده دایره گچی قفقازی ... امیدوارم قدر چنین انسان هایی رو که بی تکلف و با عشق برای تئاتر زحمت میکشن بدونیم.
کارکردن با بازیگران آماتور،بچه های افغان و...ایده های خیلی زیبایی هستن و قابل تحسین.
با آرزوی موفقیت و بهروزی برای ایشون و گروه هایی که باشون کارمیکنن،همچنین آرزوی سلامتی و بهبودی برای تمامی بیماران ...
سیاوش حیدری، امید رستگار و امیر نوری این را دوست دارند
پورآذری برای تئاتر ما یک جواهره
۲۴ اسفند ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
.:: کمک به هنرمندان بیمار ::.

"جان به لب هم برسد، کسی جز خود تو رو جان ندهد"

تو یه مراسمی یه دوست خارجی یه جمله ای به من گفت که ترجمه ی فارسی ش همین جمله ی بالا بود که داخل کوتیشن نوشتم ...

مگر اینکه هنرمند دستگیره هنرمند باشه و اگر نه کسی پیدا نمیشه ...

حمید پور آذری عزیز نمی تونم بیام کارتون رو ببینم، ولی براتون آرزوی سلامتی و موفقیت دارم ...

درود
نگار اسکندری
بسیار کار خوبی است :)
۲۴ اسفند ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تکلفی ندارند. خودمان هستیم. خودشان هستند. قرار نیست کاری انجام بدهیم. جهانی را هم نمی خواهیم نجات دهیم. قرار است شعر بخوانیم. یعنی شعر بخوانند...ما گوش کنیم. قرار است غمگین گوش کنیم. قرار است بیت هایی از شعر را با لهجه ای ضرب دیده و مهجور گوش کنیم.
قرار است چند نفر جوان افغانی در بین تان راه بروند و شعر بخوانند. حالا آن وسط ها شاید دیدی الکی الکی از گوشه ی چشم یکیشان هم قطره اشکی سریز شد و گریم روی صورتش را خراب کرد. و تو مثل ابله ها زل بزنی بهش که این چرا گریه اش گرفت. این که حتی شعر هم نمی خواند
قرار است ببینیم دخترهای افغانی با لهجه ی زیباشون شعرهای دردناکی می خوانند
کار خواستی قرار نیست انجام دهیم
آنجا که رفتی جهان بینی و رسالتت برای نجات آدمی رو بگذار پشت در گالری
برو آنجا ببین رسالت آدم وقتی له و لورده شده است شعر خواندنش چجوری می شود. جالب است، ندیده ام تا حالا. چون نبوده ایم اونجوری
آنجا که رفتی، اگر دیدی یکی از اجراگرها هم وقت شعر خواندن همبازیش بی خودی گریه اش گرفت تو کاری نکن... فقط رویت را بچرخان و بغض ات را فرو بده
آنجا قرار است چند نفر برایمان شعر بخوانند
برو درد را دور و بر خودت ببین
فردا و پس فردا هم هست
ساعت شش
۲۱ اسفند ۱۳۹۲
سلام سیاوش جان.
در خبرها دیدم که نمایشنامه ای به نویسندگی شما در جشنواره تیاتر شهر، به مراحل بالا راه پیدا کرده. تبریک بسیار. و آفرین به شما.
به امید موفقیت های بیشتر.
۲۴ شهریور ۱۳۹۳
بله در جشنواره ی تئاتر شهره
مرسی از شما الف جان.
اگر تشریف بیارید خیلی خوشحالمون می کنید :)
۲۵ شهریور ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید