در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش هتلی ها
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 07:32:54
امکان خرید پایان یافته
۰۷ آبان تا ۱۷ آذر ۱۳۹۴
۱۹:۳۰  |  ۱ ساعت و ۲۰ دقیقه
بها: ۳۰,۰۰۰ تومان

گزارش تصویری تیوال از نمایش هتلی ها (سری دوم) / عکاس: حانیه زاهد

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از آیین افتتاح نمایش هتلی ها / عکاس: حانیه زاهد

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از تمرین نمایش هتلی ها / عکاس: کامران چیذری

... دیدن همه عکس‌ها ››

اخبار

›› نمایش هتلی‌ها روز شنبه ۷ آذرماه ساعت ۱۹:۳۰ اجرای ویژه ای خواهد داشت

آواها

مکان

خیابان طالقانی، خیابان شهید موسوی شمالی، جنب خانه هنرمندان، تماشاخانه ایران‌شهر
تلفن:  ۸۸۸۱۴۱۱۵_۸۸۸۱۴۱۱۶

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
(آهنگ یاور همیشه مومن با صدای داریوش از ضبط کاست پخش می شود )
دختر (نگین) : بابا ! چرا همش اینو گوش می دی؟
پدر (مجید) : بابایی اینو خیلی ازم پرسیدی ، همیشه می گفتم بزارم یه کمی بزرگتر شی تا برات قصه شو تعریف کنم
ولی الان دیگه باید بدونی ، الان بزرگ شدی! خانوم شدی !
بابایی من یه رفیق داشتم اسمش جواد بود ، خونوادش خیلی فقیر بودن ، خیلی ،اونقدی که پدرش رو گاری چایی می فروخت .
اون موقع ها جواد سرباز بود ، یه شب اومد پیشمون و گفت : بچه ها فهمیدین داریوش یه آهنگو دوبار دوبار خونده؟!
ما اول نفهمیدیم منظورش چیه وقتی نوارو گذاشت فهمیدیم چی میگه ، چون به صدای داریوش اکو داده بودن تو آهنگ ، جواد فک کرده بود دوبار خونده . ما اونشب به جواد خندیدیم تا صب بهش می خندیدیم خودشم میخندید هیچی نمی گفت ، فرداش جواد رفت جبهه و دیگه هیچ وقت برنگشت از اون روز به بعد آرزو می کنم ... دیدن ادامه ›› زمان یه لحظه
فقط یه لحظه ی کوتاه برگرده عقب من فقط یک لحظه جوادو ببینم بدوام سمتش بغلش کنم بهش بگم به من ببخش رفیق اون یه شبو به من ببخش .
آدمی خیلی تنهاس بابایی اونقدی که اگه نتونه خودشو ببخشه زمین زیر پاش لق میشه ، اونوقت همش باید دنبال یه جایی باشه که فقط سر پا نگهش داره این خیلی بده. خیلی بده آدما قدر چیزایی رو که دارن بعد از دست دادنش بفهمن.



( نوشته ی بالا دقیقا شبیه دیالوگ های متن نمایشنامه نیست ، فقط چیزهاییه که به یاد نگارنده ی این متن مونده)
سهیلا: «مجید..میشه خواهش کنم نری؟..میشه نری؟..میشه؟»
...
مجید: «میشه که بشه؟ میشه که همه چیز مثل قبل بشه؟»
از اون روز به بعد آرزو می کنم زمان یک لحظه
فقط یک لحظه کوتاه برگرده عقب
من فقط یک لحظه حمید رو ببینم
بُدو ام سمتش بغل اش کنم ، بوس اش کنم ، بوش کنم
بگم ببخش رفیق
اون شب رو ببخش

بابایی آدمی خیلی تنهاست
اونقد که اگه نتونه خودش رو ببخشه زمین زیر پاش لق میشه
اونوقت همش باید دنبال یه جایی باشه که فقط سر پا نگهش داره
خیلی بده
خیلی بده آدما قدر چیزایی رو که دارن بعدِ از دست دادنش بفهمن