#پست_موقت
به ندرت پیش میاد من از تئاتری خوشم بیاد و دفترچه ی نقدم رو مثل اون کارآگاهه توی راتاتویل بیرون نیارم و به زمین و زمان کارگردان و میزانسن و متن و حس و بازیگر نقد نداشته باشم و گیر ندم ، امشب دعوت بودم#دیوار_چهارم
تئاتر ببینم و دعوت دوستان رو لبیک بگم . از موزیک ابتدای کار تا اولین بازیگر که ورود کرد به صحنه و پرده ی نمایش با موسیقی سایکودرام و حرکات فرم شروع شد تا نور موضعی و آمبیانس صحنه رو ریز به ریز دقت کردم ، منتظر یه کار تمام اروپایی و درام کسل کننده بودم و نشد از بازی بدون توپ و رونالدینهویی حامدسوری و جواد بشارت سر سری بگذرم ، یه ملودرام اگزجره در ابتدای امر و پشت بامی که کف حیاط بود و بازیگر قرار بود از خودش بیفته نه از ارتفاع ، در اصل ارتفاعی نبود . کولر های بی مصرف در بک صحنه که فقط بود و روشن نبود و خنک نمی کرد و بی آب و علف تلو تلو میخوردن ، لوله ی سیفون و هواکش که تریبونی بود برای نویسنده ی داستان و حمله ی بی رحمانه و جذاب کارگردان به فولکلور و نوستالژی ها . این پرش افکار نه تو ذوقم زد و نه دچار آلزایمرزدگیم کرد امکان داشت هوشمندانه طراحی شده باشه که نواقص کار رو پوشش بده که نقصی نداشت . نویسنده ایی که با حفظ پوشش رسانه های بصری آنلاین ، که نبودهای زندگی اش را پوشانده بود و حفظ ظاهر می کرد و خودش پر از تلاطم بود و پُر گرفتار .
... دیدن ادامه ››
طنز تلخی که
می تواند همه ی ما باشد ، می تواند هنر این مملکت را به چالش بکشد و در سیفون توالت دردش را فریاد بزند و دچار سنگینی افکار شود و حتی این لوله ی چدنی متعفن هم به فریادش نرسد .
الحق و الانصاف کار خوبی دیدم و حیف که سه شب به پایان این اجرا باقی نمانده
شدیدا توصیه می کنم این کار رو ببینید و معتقدم که بارها و بارها باید دید تا ابعاد زیر لایه ی متن و کارگردانی را فهمید و همزادپنداری کرد