نمایش جیغ بنفش به نویسندگی پیام لاریان و با کارگردانی وحید ملکی از ٣٠ مرداد، در پردیس سینمایی شهرزاد روی صحنه رفت.
این اثر با رویکرد روانشناختی و بررسی زمینههای بروز رفتارهای ناهنجار ساخته و پرداخته شده است.
فروید نخستین مرحله ی شناخت انسان را شناخت دهانی می داند که کودک در این مرحله به واسطه بلع و مکیدن، به لذت و شناخت محیط پیرامون خود دست پیدا می کند و بروز هر گونه بحران در این مرحله منجر به بروز مشکلات رفتاری در سنین بزرگسالی فرد می شود.
گاهی این تنش به صورت اختلال دهانی مانند استفاده بیش از حد از سیگار و یا آدامس خود را نشان می دهد. گاهی نیز به صورت جملات گفتاری پرخاشگری و بددهانی یا گاز گرفتن.
عوامل نمایش جیغ بنفش با معیار قرار دادن این نظریه، درام را طراحی کردهاند. در این نمایش شاهد کاراکتر هایی هستیم که به نحوی در مرحله
... دیدن ادامه ››
شناخت دهانی خود در کودکی مشکل دارند و اکنون با بد دهنی، افراط در مصرف سیگار، انزجار از بوی بد دهان و فریاد کشیدن سعی دارند خودشان را از زیر بار روانی که متحمل میشوند خارج کنند.
نویسنده بروز ناهنجاری های رفتاری در افراد را طبق نظریه های فروید، به کودکی آنها نسبت داده و ریشه اختلالات رفتاری را در کودکی افردا دنبال می کند، کودکانی که توسط والدین شان تنبیه می شوند و در آینده با بحران های روحی مواجه هستند.
این درون مایه به خودی خود، باعث جذاب شدن نمایش جیغ بنفش می شود. اما ایراداتی در نمایشنامه و کارگردانی باعث شد تا حق مطلب به همان خوبی که مدنظر گروه بود، ادا نشود. اثر تاحدی فاقد انسجام معنایی و وحدت موضوعی بود و نخ تسبیح بین حلقه های جداگانه
نمایش کم جان تر از آن بود که بتواند همذات پنداری مخاطب را داشته باشد.
کاراکتر ها سطحی و دم دستی معرفی شده بودند و فاقد قدرت لازم برای نمایشی با محور روانشناختی بودند. شخصیت پردازی عمیقتر قطعاً میتوانست در این نمایش راه گشا باشد.
عدم وجود وحدت موضوعی باعث شد مخاطب نتواند خط اصلی داستان را پیدا کرده و آنرا دنبال کند. اثر مجموعه ای بود از تکه های پازل که بی ترکیب واحد، کنار هم قرار گرفته بودند. از طرفی شلوغ بودنِ صحنه باعث سر در گمی بیشتر مخاطب می شد. مخاطب با انبوهی از دیالوگ ها و مونولوگ های زیبا مواجه بود که مسلسل وار ادا می شد بی اینکه فرصت هضم و درک آن ها را داشته باشد. شاید بهتر بود از شلوغی صحنه و تعدد بی دلیل شخصیت ها کاسته میشد تا محتوای اثر خودش را پرقدرت تر به رخ بکشد.
ضمنا موسیقی حضور پررنگی در این نمایش داشت، تا جایی که در حد یک کاراکتر می توانست ایفای نقش کند. اما گاهی مانع از آن میشد تا دیالوگها بخوبی شنیده و درک شوند.
جای سکوت در این اثر واقعاً خالی بود.
بازی ها میتوانست جان دارتر و بهتر باشند و هنرمندانه تر.
همینطور گریم می توانست با توجه به موضوع، اغراق شده تر و متمایز تر باشد.
دکور و میزانسن صحنه بامحتوای اثر همخوانی خوبی داشت و حس مناسب با اثر را القا می کرد، اما طراحی لباس آنچنان که باید نبود و نمی توانست کاراکتر را ملموس جلوه دهد.
یکی از خلاقانه ترین قسمت های این نمایش طراحی بروشور آن بود که با محتوای اثر هماهنگی جالبی داشت.
درکل به نظر می رسد در جامعه امروز که به دلیل مشکلات مختلف، دست به گریبان با ناهنجاریهای رفتاریِ افراد هستیم، جای نمایشهایی مانند "جیغ بنفش" خالی است. برای وحید ملکی و دستاندرکاران این نمایش آرزوی موفقیت های بیشتر داریم.
ماندانا زندی