خیلی خوشحالم از نوع نگاه و موضوع نمایش
تئاتر گونهای از هنر است و شاید یکی از والاترین نمودهای هنر و به همین دلیل همچون سایر هنرها جوهره و کار آن بیان ایده (ιδέα / (είδος است؛ یعنی همان کاری که فلسفه به فرمی دیگر انجام میدهد. به همین دلیل آنکه بویی از ایده/حقیقت نبرده است جز مجموعهی نالههای شبهدغدغهمند و تودهای کلام در هم پیچ بیمعنا (به دلیل همان فقدان فهم ایده) توان خلق هنر را نیز ندارد و چیزی که خواهد ساخت/نوشت بیمار نزاری میشود که گویی به زورش به تخت صحنه بستهاند جهت تشریح در مقابل دیدگان تماشاگر. تنها فهم ایده است که توان خلق را به خالق میبخشد.
هیچ لذتی در دیدن این کار نبود متاسفانه!!!
یه متن بسیار ضعیف با بازیهای بسیار ضعیف.
به نظرم ضعف نمایشنامه و ضعف بازی گردانی در این کار بیداد می کرد
و بد تر از همه رورانس آخر نمایش بود یه اجرای نامنظم و کارگردانی که از بازیگراش اصلا بازی نکشیده بود
انگار تو کافه نشستی و نمایشنامه خوانی از روی کاغذ رو میبینی.
بدتر از همه پایانبندی ضعیف و شعاری و رورانس نامنظم و بدتر از اون بی نزاکتی کارگردان بود، میگید چطور؟ بذارید توضیح بدم:
به عینه یادمه بعد از اولین اجرای "هنرپیشه ی نقش دوم" کارگردان تا کمر جلوی مخاطبای نمایشش خم شده بود و بلند نمیشد ... بزرگانی رو روی صحنه دیدم که حرمت تماشاچی رو نگه داشتن که خودشون جزء ستونهای نمایش این مملکت بودند اما این آقا نه تنها سر خم نکرد بلکه آدامس می جوید و به حماقت ما که برای دیدن افتضاح اولش رفته بودیم! لبخند میزد.