کاناپه _ لمکده ای پر از تلنگر
کاناپه، اجتماعی است از چند نسل با عقاید و دیدگاههای متفاوت؛ حتی شاید متضاد که اجتماع نقیضین را ممکن کرد؛ حتی اگر عمرش به اندازه ۴۰ شب باشد...
این جمع متضاد کنار هم جمع شدند و بر بستر ""کاناپه ای"" رنگ باخته خاطراتی را رقم زدند..
خاطراتی که مرورش شاید بیشتر حکم تلنگر است بر جان مخاطب؛
از گذشته،حال و شاید آینده...
که چه بودیم و چه شدیم...
حرمتهایی که در گذشته حفظ میکردیم و پایبندش بودیم و در حال تبدیلش کردیم به یک منش اجتماعی متعارف اما هنوز نامانوس...
اصالتی که در گذشته
... دیدن ادامه ››
اعتبار بود، و یاد کردنش در حال سنت گرایی و پوسیدگی افکار...
آدمهای کاناپه. هر کدام نمادی هستند گویا؛
آرمین نمادیست از یک فرد متزلزل که نمیداند کجاست و چه میخواهد، اصلا از کجا آمده است،آمدنش بهر چه بود؟! باری به هر جهتی اش را در روابط گوناگونش بروز میدهد...
نازنین نمادی است از یک خواهرِ رفیق و همراه که به ظاهر در روح برادر حل شده، ولی از درون تزلزل برادرش را فریاد میکشد...
امیر نمادی است از یک فرد اصیل و خودساخته که اصالتش را در سرازیری سبزه زار کوچه باغ خانه اش در طالش با گوش سپردن به یک آهنگ سنتی حفظ کرده و با دنیای مجازی قهر است...
الهام نمادی است از یک انسان جاه طلب و فراری از کهنگی و تکرار که وقتی دچار تکرار و دلزدگی میشود، به راحتی و سبکی برخاستن از کاناپه زهوار دررفته ای از جا برمیخیزد و میرود...
حتی سازی که نواخته میشود تلفیق و ترکیبی است از سنت و مدرنیته و در نهایت آنچه گوش را مینوازد بلاتکلیف است بین ایندو...
پ.ن: کاناپه را دوست داشتم برای تلنگرهایش با زبانی ساده و خودمانی؛ باشد که تکانی بخوریم...