گروهی میخواهند از بانک ملی دزدی کنند. در روزی که قرار است بعدازظهر کسوف بشود و تهران در روز، شب شود و دوباره به روز برگردد. مهدی، شاهرخ، گیو، اطلس، دزدان ظاهری بانک هستند اما این پول را برای قرضه ملی دکتر مصدق میخواهند.
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
خیلی دلم می خواست بگم همه چی عالی بود؛ولی...
تیتراژ خیلی ضعیف بود.آهنگ ها به هم نمی خوردن،متن روهم به زور می شد خوند.
طراحی صحنه خوب بود،ولی نمیتونستم باور کنم قدیمه،باور پذیر نبود.اما طراحی لباس عالی بود.
فیلمنامه ضعیف بود،دیالوگ ها قلمبه سلمبه ولی توخالی.
بازی بازیگران هم ضعیف بود،به خصوص سام درخشانی که هر چند دقیقه یه بار لحنشون عوض میشد.خانم محمدی هم بازیشون وقتی تیر خورده بودن خیلی تصنعی بود. آقای یزدانی هم ضعیف بود.
صحنه ها هم تاریک بود یکم.
در کل نبینید بهتره.(متأسفانه)
کاش تهیه کننده فیلم خود کیمیایی بود
کاش تهیه کننده فیلم بازیگر نبود
کاش تهیه کننده فیلم بازیگر بهتری بود
کاش تهیه کننده فیلم همسر بازیگر نداشت
کاش همسر تهیه کننده فیلم در هیچ فیلمی جیغ نمی زد
کاش ما عاشق کیمیایی نبودیم
چقدر با توجه به موضوعش امید داشتم به این سریال که همه اش تو 5 دقیقه اول نقش بر آب شد. تیر خلاص وقتی به ذهنیت مثبتم وارد شد که در صحنه ای که ربایندگان بانک کنار دیوار ایستادن، یکیشون دستش رو میگیره به دیوار و دیوار اینقدر واضح کج میشه که هر لحظه نگران این بودم که دکور خراب بشه!!