در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش کوچه برلن
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 11:48:26
امکان خرید پایان یافته
۲۱ بهمن تا ۲۵ اسفند ۱۳۹۴
۱۸:۰۰  |  ۴۵ دقیقه
بها: ۲۰,۰۰۰ تومان

Instagram.com/teatrbazzar

گزارش تصویری تیوال از نمایش کوچه برلن / عکاس: کامران چیذری

... دیدن همه عکس‌ها ››

آواها

مکان

حافظ، نوفل لوشاتو، بعد چهارراه رازی، نرسیده به خیابان ولیعصر، کوچه زیبا، پلاک ۱، سالن ارغنون
تلفن:  ۶۶۴۸۳۷۴۲

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
این نمایشو قبل عید دیدم ، واقعا محشر بود همونجوری که انتظار میرفت
عالی بودن نمایش به کنار
یک موسیقی آخر نمایش پخش شد ، که خیلی خوب بود و من قبلا شنیده بودم
ولی کجا رو یادم نمیومد
بعد فکر کردم خوده سایت تیوال گدشته بود تو همین صفحه خرید
الان بعد از چند وقت یاده اون آهنگ افتادم ، اومدم دیدم نه اینجا نبوده
اگه کسی اسم اون آهنگو میدونه ممنون میشم بگه
مجتبی مهدی زاده این را خواند
علی سیمایی این را دوست دارد
همه چیز تقصیر باد است. آیدا شاه قاسمی.
۱۹ فروردین ۱۳۹۵
خانم عظیمی عزیز ممنون ، پیدا شد :)
۳۰ فروردین ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خیلی خیلی بچه بودم پسرعموم یه مقوا چسبونده بود به آیینه اتاقش تقریبا بنفش رنگ !
روش نوشته بود : what have you done for gad, today?
زیرشم نوشته بود : امروز برای خدا چه کرده ای؟
از همون بچگی برام این جمله جالب بود!
هی میرفتم و میومدم تو اتاقش ، بهش خیره می شدم چند دقیقه ای ! قدمو بلند می کردم که راحت تر ببینمش !
لامصب یه تیکه مقوا انرژی عجیبی داشت...
انقدر رفتم عین ندید بدیدها رو به روش وایسادم تا یه روز پسر عموم صدام زد گفت میخوام بهت یه هدیه مهم بدم !
گفتم چی؟ گفت این مقوارو .
وقتی دیدم اون مقوای لعنتی پر انرژی بنفشه ، خیلی ذوق زده شدم. هرچند که سعی کردم به صورت احمقانه و بچگانه ای ... دیدن ادامه ›› اون ذوقو پنهان کنم !
زدمش به تابلو کائنات اتاقم و البته متاسفانه بعد از یه مدت فراموشش کردم میون همه مقواهای چسبیده به تابلو!
خلاصه...
تو عالم بچگی ازون مقوا یاد گرفتم خدا ،خدای دادن نیست... خدای سختی ها نیست !

فهمیدم این جاده عاشقی دو طرفه است ... یه وقتهایی هم باید از خودت بپرسی
از این خویش، از این وجدان درآخر روز...

من چه کردم که شعف انگیزم در دل تو؟

من چه کردم امروز؟ من چه کردم امروز؟
سجاد جان افشاریان خواستند آخر نمایش از حالمان برای گروه اجرایی بنویسیم
برای من موسیقی فوق العاده آخر و متن آن و نزدیکی اش به این جمله و ماجرای کودکی ، عجیب حالی بود
چند سالی بود که اون هدیه مهم رو فراموش کرده بودم ، و دوباره افشاریان خان این هدیه مهم رو به من داد!
اما ای کاش از ابتدا این ارتباط خوب بین من و بازیگر شکل گرفته بود... اما متاسفانه بازیگر این کار را نه باور کردم نه احساس نزدیکی میانمان رخ داد! کاش در کنار متن خوب چرمشیر و حال عجیب نمایش و انرژی عجیبتر موسیقی بازی قابل باور تری ارائه می شد.
به آگاهی می رساند امکان خرید بلیت روزهای تازه این نمایش فراهم گردید.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید