شاید شما بارها و بارها راجع به کول برها شنیده باشید، افراد شرافتمندی که حاضر نیستند به هر شیوه و راهی تن داده و پولی غیر حلال را به سفره خانواده خود بیاورند. آنها کسانی هستند که در اوج تنگدستی و فشار اقتصادی از شرافت خود نگذشته و با زحماتی طاقتفرسا و با هزاران مشقت بارهایی مشکل و حجیم را از راههایی صعبالعبور حتی در برف و بوران رد کرده، کمترین و نازلترین دستمزد را دریافت کرده و روز خود را به شب میرسانند. قطعاً و قطعاً بر کسی نمیتواند پوشیده باشد که اگر این انسانهای ناب خدا میتوانستند از راههای دیگری مانند کار در کارخانهها، معادن، شرکتهای نفتی و دیگر مشاغل مشابه خرج خود و خانوادههایشان را دربیاوردند، هرگز سلامتی و امنیت جانی خود را به خطر نینداخته و اینهمه مصدوم و کشته نمیدادند؛ اما وقتی کارد به استخوان میرسد و پدری، برادری، پسری در مقابل خانواده و ناموسش خجالتزده از نیاوردن لقمه نانی میشود تنها راه درآمد همان کول بری شده و چارهی دیگر در جلوی پای او نمیماند؛ و حال پرداختن به زندگی این کول برهای مشقت زاده که گاهی نان خود را به بهای از دست دادن جان خود درمیآورند موقعیتی نمایشی را در قالب دو خانواده به وجود آورده است.
«کمیته نان» از کولبرهای و رنجی که میبرند حرف میزند؛ اما دنبال این پاسخی برای این سئوال است چرا؟ باید به کم قانع بود؟ این جفا حق مرزنشینان این خاک نیست.