لورم ایپسوم یا طرحنما به متنی آزمایشی و بیمعنی در صنعت چاپ، صفحهآرایی و طراحی گرافیک گفته میشود. طراح گرافیک از این متن به عنوان عنصری از ترکیب بندی برای پر کردن صفحه و ارایه اولیه شکل ظاهری است.
پاراگرافهای جدا جدا و نامرتبط (اما جذاب) به هم بهمراه موسیقی بلند و نامرتبط تر و میکروفونی کوتاهتر از محل قرارگیری معمول که صدای اجراگر رو نامفهوم و من تماشاگر رو عصبی می کرد و رقص واره های بی ارتباط به کلیت نمایش بهمراه اجرای بی نقص علی باقری ، مفهوم لورم ایپسوم (در تیاتر) را به زیبایی القا می کرد.
تجربه ی نویی بود و به قول استاد:
نو نفس باشید.
دیشب این اجرا رو دیدم و همونقدر برام کسل کننده بود که برای باقی دوستان ، بعضا هم میفهمم دوستانی که میگن به این کار نگیم نمایش منظرشون چیه! ولی به نظرم از اونجایی که کار تحت عنوانی به اسم سومین رپرتوار تجربه داره ارائه میشه باید کمی صبورتر و خوددارتر باهاش برخورد کرد! مسئله تجربه کردنه غالبا بدون ارزش گذاری، توی تجربه نو باید سعی کنیم خوب و بد رو کنار بگذاریم، چون اگه هی بخوایم تجربه ها رو به خاطر بد بودن یا الکن بودن نفی کنیم اونوقت فقط مسیر ماشینی تولید می مونه! شاید انسان ها نیاز داشته باشن ده بار به تعبیری تجربه غلط داشته باشن تا یازدهمی کار درستی از اب در بیاد
کماکان کار برای من هم گنگ بود ولی خسته نباشید میگم به گروه اجرایی
مهمل کسل کننده ای بود. ای کاش دست کم واقعا بداهه بود. تصور نمیکنم هیچ بداهه ای بتواند تا این حد کسل کننده و پرت باشد. ازقضا گویی طراحی دقیقی پشت همه چیز بود که قصد داشت همه ی عناصر را به شکلی «دم دستی» رها کند. وِل بودن به معنای واقعی.
مسئله حتی این نیست که نمایش از قصد در پی این بوده که چنین احساساتی را القا کند، مسئله این است که در انتقال هرچیزی الکن بود و خام دستی در آن موج می زد.