گروه بازیگران جوان اما مسلط و ماهر بودند.یکی از یکی بهتر بودن واقعا ... نمایشنامه هم که مال " مارتین مک دونا " بود و مخصوصا نداشتن عرق وطن پرستی در این نویسنده باعث شده کار انسان گرایانه و فارغ از تعصبات و شعارهای بی اساس از آب دربیاد و یه نگاه انسانی بندازه به زندگی سیاه مردمی که نه به وطن احساس تعلق می کنند و نه در خارج از آن به آرامش می رسند.فقط یک مقدار طراحی صحنه ضعیف بود که به نظر به دلیل بضاعت کم گروه اجرایی اینگونه بود وگرنه پتانسیل بسیار بالایی برای ارائه ویژوآل بهتر در این جوانهای پرانرژی مشهود بود کاملا.در مجموع تجربه لذت بخشی بود .برای اولین بار از تماشا کردن نمایشی پر از خط قرمزها و اسرار مگو و جملات بی پرده و خارج از عرف و آداب آن هم با این حجم زیاد نه تنها ناراحت نشدم بلکه شدیدا ارتباط برقرار کردم.
چرا که بر خلاف نمایش های عوام پسند پر از سوژه های خاکبرسری بی هدف ... در این نمایش این مسائل کاملا پر محتوی و به جا و به عمد و هدفدار در متن نمایشنامه گنجانده شده بود.
دیالوگی از متن که دوست داشتم(امیدوارم که به تناقض های جزئی اونبا متن اصلی خرده نگیرید،چون متن اصلی رو نخوندم و اینطوری توی ذهنم مونده:
- این که جز برنامه های مزخرف استرالیایی چیزی نشون نمی ده !
-اتفاقا این همون چیزیه که من ازش لذت می برم!ببینم!تو می خوای تلویزیون ایرلندو
... دیدن ادامه ››
ببینی؟
- خوب آره
- هه!واقعا؟!...خوب اگه می خوای ایرلندو ببینی پنجره رو باز کن و سرتو ببر بیرون.اینجا هروقت جایی رو نگاه کنی همیشه چند تا گاو میان و از کنارت رد می شن.حالتو بهم می زنن
دیالوگی دیگر :
- اونجا خیلی مزخرفه وقتی انگلیسم همه ش به اینجا فکر می کنم وقتیم میام اینجا ... خوب می دونی ... نه که بخوام اونجا باشم ... ولی خوب می دونم که تو این خراب شده هم نمی تونم بمونم!